نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 2 صفحه : 231
تصرفى خارق العاده مىكند، به اين معنا كه به او
وحى مىفرستد.
حال مىگوئيم
شما بر حسب فرض نبوت را پذيرفتهايد تنها اشكالتان در اين است كه مردمى كه شعور
مرموز آن پيغمبر را ندارند، فطرتشان ارتباطى و اتحادى با دعوت او ندارد، چگونه
ممكن است به نبوت او پى ببرند، تا او بتواند ايشان را به سوى كمال و سعادت
حقيقيشان هدايت كند؟.
حاصل جواب ما
اين شد كه مردم به محضى كه دعوى او را مىشنوند: اين معنا به ذهنشان مىآيد كه اگر
اين شخص پيغمبر باشد، يعنى شخص خارق العاده باشد كه خداى تعالى در او تصرفى خارق
العاده كرده، بايد كارهاى خارق العاده ديگر هم صدورش از او ممكن باشد، چون به
اصطلاح علمى معروف (حكم الامثال فيما يجوز و ما لا يجوز واحد، يعنى دو چيز كه مثل
همديگرند اگر حكم يكى امكان و جواز باشد، حكم آن ديگرى هم همان است و اگر حكم يكى عدم
امكان و جواز باشد، در آن ديگرى هم همان است).
در مساله
مورد بحث نيز وقتى بنا شد يك امر خارق العاده ممكن باشد، بايد خارق العادههاى
ديگر نيز ممكن باشد و اين شخص خودش دعوى نبوت يعنى امرى خارق العاده مىكند، پس
بايد خارق العادههايى ديگر نيز برايش ممكن باشد، و بتواند براى اثبات نبوت خود
معجزه بياورد، معجزهاى مربوط به نبوتش كه هر بينندهاى كه در نبوت او شك دارد، با
ديدن آن يقين به نبوت وى بكند، و ما در بحث اعجاز در تفسير آيه: (وَ إِنْ
كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ
مِثْلِهِ) ... [1] به قدر
كفايت بحث كرديم.
[توضيحى در
باره عصمت انبياء (ع) در پاسخ به يك شبهه]
حال اگر
بگويى: گيرم كه اختلاف بشر بوسيله اين شعور مرموز كه نامش وحى نبوت است، و شخص
پيغمبر آن را از راه آوردن معجزه اثبات كرد، و مردم به حكم عقل خودشان محكوم به
پذيرفتن آثار نبوت او يعنى دين و شريعت او شدند، برطرف شد، ليكن اين سؤال باقى
مىماند كه از كجا بفهميم اين پيغمبر ايمن از اشتباه است، و چه عاملى هست كه
مىتواند او را در تشريعاتش از وقوع در اشتباه جلوگير شود، او هم فردى است از بشر،
همان طبيعت كه ساير افراد دارند كه احيانا دچار اشتباه مىشوند، او نيز دارد، و
معلوم است كه ارتكاب خطا و اشتباه در مرحله تشريع دين و رفع اختلاف از اجتماع خود
عين اختلاف اجتماعى است در اينكه از استكمال نوع انسانى جلوگير شده، و او را از
راه سعادت و كمالش منحرف و گمراه مىكند، در نتيجه همان محذور دوباره و از نو
برمىگردد.
[توضيحى در
باره عصمت انبياء (ع) در پاسخ به يك شبهه]
در پاسخ
مىگوئيم: اين سؤال مربوط به همان مساله عصمت انبيا است، كه