responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 19  صفحه : 95

دو در كتاب دلائل خود از طريق مسروق از ابن مسعود روايت كرده‌اند كه گفت: در عهد رسول خدا 6 قرص قمر دو نيم شد، و قريش گفتند: اين سحر ابن ابى كبشه بود، آن گاه به يكديگر گفتند: منتظر باشيم تا مسافران از خارج بيايند، ببينيم آيا آنها هم اين جريان را ديده‌اند يا نه، چون محمد نمى‌تواند تمام مردم عالم را سحر كند، مسافران يكى پس از ديگرى از راه رسيدند، و قريش جريان را از ايشان پرسيدند، گفتند: آرى ما هم ديديم كه ماه دو نيم شد، راجع به اين جريان بود كه خداى تعالى اين آيه را نازل كرد(اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ)[1].

و نيز در آن كتاب است كه مسلم، ترمذى، ابن جرير، ابن منذر، ابن مردويه، حاكم، بيهقى و ابو نعيم، در دلائل از طريق مجاهد از ابن عمر روايت كرده‌اند كه: در تفسير آيه‌(اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ) گفته: اين آيه مربوط به جريانى است كه در عهد رسول خدا 6 پيش آمد، يعنى قرص ماه دو نيم شد، يك نيمه آن جلو كوه و نيم ديگرش پشت كوه قرار گرفت، و رسول خدا 6 عرضه داشت:

پروردگارا شاهد باش‌[2].

و باز در همان كتاب آمده كه احمد، عبد بن حميد، ترمذى، ابن جرير، حاكم، ابو نعيم، و بيهقى از جبير بن مطعم روايت كرده‌اند كه در شان نزول آيه‌(وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ) گفته:

ما در عهد رسول خدا 6 در مكه بوديم كه قرص ماه دو نيم شد، نيمى بالاى اين كوه قرار گرفت، و نيمى ديگر بر بالاى اين كوه ديگر ايستاد، مردم گفتند: محمد ما را سحر كرد، در آن ميان مردى گفت اگر سحر باشد تنها مى‌تواند براى ما سحر باشد، و او نمى‌تواند تمام مردم را سحر كند[3].

و نيز در آن كتاب آمده كه ابن جرير و ابن مردويه و ابو نعيم (در كتاب دلائل) از ابن عباس روايت كرده‌اند كه در تفسير آيه‌(اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ) گفته: اين جريان قبل از هجرت اتفاق افتاده بود، و آن از اين قرار بود كه ماه دو نيم شد، به طورى كه همه هر دو نيمه آن را ديدند[4].

و نيز در آن كتاب است كه ابن ابى شيبه، عبد بن حميد، عبد اللَّه بن احمد، در كتاب زوائد الزهد ، و ابن جرير و ابن مردويه و ابو نعيم، از ابى عبد الرحمن سلمى روايت كرده‌اند كه گفت: روزى در مدائن حذيفة بن يمان براى ما خطبه خواند، بعد از حمد خدا و


[1] ( 1 و 2 و 3 و 4) الدر المنثور، ج 6، ص 133.

[2] ( 1 و 2 و 3 و 4) الدر المنثور، ج 6، ص 133.

[3] ( 1 و 2 و 3 و 4) الدر المنثور، ج 6، ص 133.

[4] ( 1 و 2 و 3 و 4) الدر المنثور، ج 6، ص 133.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 19  صفحه : 95
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست