نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 19 صفحه : 79
معناى آيه
اين است كه: خداى تعالى قوه خنده و گريه را در انسان خلق كرده. و يا بعضى[1]
ديگر گفتهاند: معنايش اين است كه خداوند منشا خنده و گريه يعنى مسرت و اندوه را
آفريده. و يا بعضى[2] گفتهاند:
معناى آيه اين است كه: خداوند زمين را با روياندن گياهان خندانده و آسمان را با
باريدن گريانده. و يا بعضى[3] ديگر
گفتهاند: معنايش اين است كه: اهل بهشت را خندانده و اهل دوزخ را گريانده.
[ذكر
مصاديق ديگر از انتهاء خلقت و تدبير به خداوند: اماته، احياء، خلق زوجين و ...]
(وَ أَنَّهُ هُوَ أَماتَ وَ أَحْيا) گفتار در اين آيه كه موت و
حيات را به خداى سبحان نسبت داده، با اينكه ارتباطى هم با اسباب طبيعى و غير طبيعى
مانند ملائكه دارند، نظير همان گفتارى است كه در باره خنده و گريه گذرانديم، و
همچنين عين اين بحث در آيات بعدى هم جريان پيدا مىكند.
(وَ أَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى مِنْ نُطْفَةٍ إِذا
تُمْنى) كلمه نطفه به معناى آبى است در مرد و زن كه مبدأ پيدايش
فرزند است، و وقتى مىگوييم: امنى الرجل معنايش اين است كه فلان مرد
منى خود را ريخت.
بعضى[4]
گفتهاند: معناى تمنى اين است كه: مقدر شده باشد . و
جمله الذكر و الانثى بيان كلمه زوجين است.
بعضى[5]
هم گفتهاند: اينكه در آيه مورد بحث مانند آيه قبلى نفرمود: و أنه هو
براى اين بود كه در مساله خلقت زوجين، كسى تصور نمىكند منسوب به غير خداى تعالى
باشد.
(وَ أَنَّ عَلَيْهِ النَّشْأَةَ الْأُخْرى) كلمه
نشاه اخرى به معناى خلقت اخرى است كه همان خلقت دوم باشد، و ظرفش آخرت است
كه دار جزاء است، و اگر فرمود پيش آوردن اين نشاه به عهده خداست، براى اين بود كه
قضاى حتمى الهى بود، و نيز براى اين بود كه وعدهاش را داده بود، و او خلف وعده
نمىكند.
(وَ أَنَّهُ هُوَ أَغْنى وَ أَقْنى) يعنى و او كسى است كه غنى و
قنيه مىدهد، و قنيه به معناى اموال ماندنى از قبيل خانه و باغ و
حيوان است، و بنا بر اين، ذكر جمله أقنى بعد از جمله أغنى
از باب ذكر خاص بعد از عام است، به خاطر نفاست و شرافتى كه در خاص است.