نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 19 صفحه : 625
است اگر
بناى فهميدن داشته باشند، اين معنايى كه كرديم در صورت اتصال آيه به ما قبل خود، و
در فرضى بود كه با آنها يكباره نازل شده باشد. و اما بنا بر آنچه در روايات آمده،
كه آيات مورد بحث در مورد نفرينى نازل شد كه رسول خدا 6 عليه مشركين كرد، و عرضه
داشت: پروردگارا! رفتار ملايمت را عليه قبيله مضر مبدل به شدت فرما، و آن را
به صورت قحطى بنما، نظير قحطى يوسف . در اين صورت منظور از بلاء در جمله(إِنَّا بَلَوْناهُمْ) خصوص قحطى خواهد بود، و اينكه بلاى آنان را
تشبيه كرد به بلاى صاحبان باغ، براى همين بوده كه باغ مذكور در اثر بلاء خشك شد.
اما مطلبى كه هست، اين است كه آخر داستان صاحبان باغ كه يكديگر را ملامت كردند، و
قرآن فرمود: (فَأَقْبَلَ
بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ يَتَلاوَمُونَ) با داستان قحطى مكه آن طور كه بايد منطبق نيست.
و
به هر حال معناى جمله(إِنَّا بَلَوْناهُمْ)
اين شد كه ما ايشان را به بلاء مبتلا كرديم،(كَما بَلَوْنا). هم چنان كه مبتلا كرديم اصحاب
الجنة صاحبان باغ را، كه مردمى يمنى بودند، و باغى در آنجا داشتند كه
داستانشان در بحث روايتى آينده مىآيد ان شاء اللَّه.
كلمه
اذ ظرف زمان است براى فعل بلونا يعنى در زمانى مبتلاشان كرديم
كه أقسموا سوگند خوردند، كه(لَيَصْرِمُنَّها) به زودى ميوههاى باغشان را مىچينند،
مصبحين در همين صبح فردا خواهند چيد.
از
اين جمله برمىآيد كه قبل از رسيدن فرداى مذكور دور هم جمع شده مشورت كردهاند كه
صبح همان شب ميوه را بچينند(وَ لا يَسْتَثْنُونَ)
بدون اينكه بگويند: ان شاء اللَّه مىچينيم، بلكه همه اعتمادشان بر نفس خودشان و
بر اسباب ظاهرى بود، ممكن هم هست منظور از جمله(وَ
لا يَسْتَثْنُونَ) اين باشد كه مقدارى از ميوهها را براى فقرا و
مساكين استثناء نكردند.
(فَطافَ عَلَيْها)- پس دور زد و دوره كرد آن باغ را
طائف بلايى دور زن، كه شبانه همه اطراف باغ را احاطه نمود، من
ربك از ناحيه پروردگارت،(وَ هُمْ نائِمُونَ) در
حالى كه صاحبان باغ در خواب بودند(فَأَصْبَحَتْ
كَالصَّرِيمِ)، باغ مانند درختى شد كه ميوهاش را چيده باشند.
و ممكن است به اين معنا باشد كه آن باغ مانند شب تار سياه شد، چون در اثر آتشى كه
خدا به سوى آن فرستاد درختانش سوخت. و يا به اين معنا باشد كه باغ مذكور مانند
بيابانى ريگزار شد، كه هيچ گياهى در آن نمىرويد و هيچ فايدهاى بر آن مترتب
نمىشود.
(
فَتَنادَوْا مُصْبِحِينَ) ...(قادِرِينَ ) كلمه تنادى كه مصدر فعل تنادوا است به
معناى ندا كردن يكديگر است، اين
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 19 صفحه : 625