نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 19 صفحه : 571
مىكنند، من
در پاسخ همسرم گفتم زنان رسول خدا 6 هم بد مىكنند، هر كس اين كار را بكند
زيانكار است، بعدا روزى به خانه دخترم حفصه رفتم، از او پرسيدم آيا شما زنان
پيامبر اينطوريد كه سر به سر آن جناب مىگذاريد، و اگر قهر هم بكنيد تا شب بيشتر
ادامه نمىدهيد؟ حفصه گفت: آرى، گفتم: هر كس از شما چنين كند بدبخت و زيانكار است،
براى اينكه چه امنيتى داريد، از اينكه خداى تعالى به خاطر خشم رسولش بر شما خشم
كند؟ و آيا بعد از خشم خدا جز هلاكت چه خواهد بود، رسول خدا 6 چون اين را شنيد
تبسم كرد.
عرض
كردم من همواره به حفصه سفارش كردم سر به سر رسول خدا 6 مگذار، و از او چيزى
درخواست مكن، هر چه خواستى به خود من بگو تا برايت فراهم كنم، و اگر هوويت از تو
قشنگتر بود، و نزد رسول خدا 6 محبوبتر بود تحريك نشوى، رسول خدا 6 بار ديگر
تبسم كرد.
(من
چون آن جناب را خوشحال ديدم) عرض كردم اجازه مىدهى خودمانى و آزاد بنشينم؟ فرمود
بله. همين كه اجازه داد سرم را بلند كردم و نگاهى به اطراف خانه افكندم، بجز سه
قطع پوست دباغى نشده چيزى نيافتم، عرض كردم: يا رسول اللَّه دعا بفرما و از خدا
وسعتى براى امتت درخواست كن، مردم فارس و روم با اينكه خدا را نمىپرستند چه زندگى
مرفه و گشادهاى دارند، تا اين را گفتم رسول خدا 6 برخاست و نشست، آن گاه فرمود:
اى پسر خطاب آيا (از دارايى روم و فارس و تهىدستى من و امتم نسبت به حقانيت دين
من) به شك افتادى؟ آخر آنها مردمى كافرند، و خداى تعالى هر سهمى كه از خوشى زندگى
داشتهاند همه را در دنيا به آنان داده. و رسول خدا 6 (در همان ايام) سوگند ياد
كرده بود كه به خانه همسران خود نرود، و خدا او را در اين باب مورد عتاب قرار
داده، و برايش كفاره سوگند را واجب كرده بود.
مؤلف:
اين داستان از عمر بن خطاب به طور مختصر و مفصل به چند طريق نقل شده،- و ليكن به
طورى كه ملاحظه مىكنيد- اين روايت هيچ سخنى در باره اينكه سرى كه رسول خدا 6 به
بعضى از همسرانش سپرده بود چه بوده؟ ندارد، و نيز در آن نيامده كه آنچه افشا كرد
چه بوده و آنچه از افشايش اعراض فرمود چه بوده، با اينكه مهم به دست آوردن اين
معانى است.
و در
عين حال از ظاهر اين روايت برمىآيد كه مراد از تحريم حلال در آيه شريفه اين است
كه رسول خدا 6 تمامى زنان خود را بر خود حرام كرده بوده، با اينكه آيه شريفه غير
اين را مىفرمايد، چون آيه شريفه دلالت دارد بر اينكه آن جناب در صدد
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 19 صفحه : 571