نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 19 صفحه : 563
ولى بعضى[1]
گفتهاند: عذرخواهى كفار بعد از داخل شدن در آتش است، و عذرخواهى خود نوعى توبه
است، و بعد از داخل شدن در آتش، ديگر توبه قبول نمىشود، و در معناى جمله(إِنَّما تُجْزَوْنَ ...) گفتهاند: معنايش اين است كه در مقابل اعمالى كه
كردهايد آن جزايى را به شما مىدهند كه حكمت لازمش مىداند.
و
در اينكه آيه مورد بحث دنباله آيات سابق قرار گرفت، و در آن خطابى قهرآميز و
تهديدى جدى شد، اشارهاى هم به اين حقيقت هست كه نافرمانى خداى تعالى و رسول او چه
بسا كار آدمى را به كفر بكشاند.
(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسى
رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ
تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ...) كلمه
نصوح از ماده نصح است كه به معناى جستجو از بهترين عمل و بهترين گفتارى است
كه صاحبش را بهتر و بيشتر سود ببخشد، و اين كلمه معنايى ديگر نيز دارد، و آن عبارت
است از اخلاص، وقتى مىگويى: نصحت له الود معنايش اين است كه من دوستى
را با او به حد خلوص رساندم، و اين معنايى است كه راغب براى اين كلمه كرده[2].
و بنا بر گفته وى، توبه نصوح مىتواند عبارت باشد از توبهاى كه صاحبش را از
برگشتن به طرف گناه باز بدارد، و يا توبهاى كه بنده را براى رجوع از گناه خالص
سازد، و در نتيجه، ديگر به آن عملى كه از آن توبه كرده بر نگردد.
بعد
از آنكه مؤمنين را امر فرمود كه خود و اهل بيت خود را از آتش حفظ كنند، در اين آيه
براى نوبت دوم- البته به طور عمومى- به همه مؤمنين مىفرمايد: توبه كنند، و سپس با
تعبير عسى اين اميد را كه خدا گناهانشان را بپوشاند، و آنان را داخل
بهشتهايى كند كه نهرها از زير آن روان است، متفرع بر آن فرمان كرده است.
[دو
احتمال در معناى جمله(: يَوْمَ لا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ
وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ ... )]
(يَوْمَ لا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ)-
راغب مىگويد: وقتى در باره كسى گفته مىشود: خزى الرجل ، كه دچار
انكسار شده باشد، يا انكسار از ناحيه خودش و يا از ناحيه ديگران، انكسارى كه از
ناحيه خود شخص به او دست مىدهد، همان حياى مفرط و برون از حد اعتدال است، كه
مصدرش خزايت مىآيد، و انكسارى كه از ناحيه ديگران به او مىرسد، كه
نوعى خوار شمردن هم ناميده مىشود، مصدرش خزى است و اما
اخزاء هم از خزايت مىآيد و هم از خزى ، آن گاه
مىگويد: نظير اين مطلب كه در باره كلمه