نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 19 صفحه : 55
اما اينكه
چه ديده؟ آيه (لَقَدْ
رَأى مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْرى)-
از آيات كبراى پروردگارش بديد پاسخ مىدهد، و معلوم مىشود كه منظور از
جمله ما رأى آيات پروردگار است، و آيات پروردگار غير خود اوست[1].
مؤلف:
على الظاهر منظور امام اين بوده كه ابو قره را ساكت كرده باشد، چون در آغاز قبول
مىكند كه منظور از اين ديدن، ديدن حسى است، آن گاه اين چنين ساكتش مىكند كه
منظور از آن، ديدن آيات خدا است، و آيات خدا غير خدا است، و بنا بر اين ديگر نبايد
به روايت اشكال كرد كه چرا فرموده آيات خدا غير خدا است، با اينكه ديدن آيات خدا
بدان جهت كه آيات او است در حقيقت ديدن خود او است، زيرا همانطور كه گفتيم و در
عدهاى از روايات هم آمده بود ديدن خدا مربوط به قلب است، و ديدن آياتش مربوط به
چشم.
و
صاحب تفسير قمى مىگويد: پدرم از ابن ابى عمير از هشام از امام صادق (ع) برايم
حديث كرد كه فرمود: رسول خدا 6 فرموده: من (در شب معراج) به سدرة المنتهى رسيدم،
و ديدم كه هر يك برگش سايه بر امتى از امتها دارد، آنجا بود كه نسبت به مقام
پروردگارم مانند فاصله دو قوس يا كمتر قرار گرفتم[2].
و
در الدر المنثور است كه احمد و ابن جرير از انس روايت كردهاند كه گفت: رسول خدا
6 فرمود: به سدرة المنتهى رسيدم، ديدم كه بارش مانند ملخ درشت و پر پشت و
برگهايش چون گوش فيل است، همين كه جلوهاى از امر خدا آن را پوشاند بصورت ياقوت و
زمرد و مثل آن در آمد[3].
و
در تفسير قمى به سند خود از اسماعيل جعفى از امام ابى جعفر (ع) روايت كرده كه در
ضمن حديثى طولانى فرمود: و چون آن جناب را به سدرة المنتهى رساندند جبرئيل ديگر
همراهيش نكرد، رسول خدا 6 فرمود: آيا در چنين مقامى مرا تنها مىگذارى؟ گفت: تو
هم چنان پيش برو، به خدا سوگند تو به حدى پيش رفتهاى كه احدى از خلق خدا كه قبل
از تو بودند، به اين حد پيش نرفتند، در آنجا بود كه نورى از ناحيه پروردگارم ديدم،
و سبحه بين من و او حائل گرديد.
راوى
مىگويد: عرضه داشتم: فدايت شوم سبحه چيست؟ حضرت روى خود را به طرف
زمين خم كرد با دست به آسمان اشاره نموده سه مرتبه فرمود: جلال پروردگارم، جلال