نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 19 صفحه : 420
و نيز بر
مؤمنين است كه هرگز آنچه را كه خود عمل نمىكنند به ديگران نگويند، و در آنچه وعده
مىدهند تخلف ننمايند، كه اين گونه اعمال ايشان را مستوجب خشمى از خدا نموده، رسول
را آزار مىدهد. و اين خطر را هم دارد كه خدا دلهايشان را منحرف سازد، همان طور كه
با قوم موسى (ع) چنين كرد، چون با اينكه مىدانستند آن جناب رسول خدا به سوى ايشان
است، مع ذلك آزارش دادند. و خدا مردم ستمكار را هدايت نمىكند.
اين
سوره به شهادت زمينه آياتش در مدينه نازل شده است.
(سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ
الْحَكِيمُ) تفسير اين آيه در سوره حشر گذشت. و اگر سوره مورد بحث را با تسبيح و
تنزيه خدا از هر نقص آغاز كرده براى اين است كه در اين سوره سخن از بديها و توبيخ
مؤمنين به ميان آمده كه چرا چيزى را مىگويند كه خود عمل نمىكنند، و آن گاه
تهديدشان كرده به اينكه اگر به خود نيايند، دچار خشم خدا گشته، و خدا دلهاى
تبهكاران را منحرف مىسازد.
[مقصود
از خطاب توبيخى: چرا مىگوييد آنچه را كه عمل نمىكنيد با توجه به
سياق و زمينه كلام]
(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ)
كلمه لم مخفف كلمه لما است، و حرف ما در آن
استفهامى است، و حرف لام براى تعليل است. و گفتار آيه در زمينه توبيخ
است، مىخواهد مؤمنين را به خاطر اينكه بدانچه مىگويند عمل نمىكنند توبيخ كند. و
اينكه بعضى از مفسرين[1]
گفتهاند مراد از جمله اى كسانى كه ايمان آوردهايد منافقين
هستند و آيه شريفه اين طائفه را سرزنش مىكند، نه مؤمنين را، زيرا مؤمنين از نظر
قرآن محترمند درست نيست، و نبايد به آن گوش فرا داد، براى اينكه قرآن پر است
از آياتى كه مؤمنين را توبيخ و عتاب مىكند، مخصوصا آياتى كه در باره جنگها و
متعلقات آن نازل شده، از قبيل آيات راجع به جنگ احد، احزاب، حنين، صلح حديبيه و
جنگ تبوك، و مساله انفاق در راه خدا و امثال آن. و مؤمنين صالح اگر صالح شدند و
جلالت قدر يافتند، به خاطر همين توبيخها بوده كه خداى تعالى از آنان نمود، و به
اين وسيله به تدريج تربيتشان كرد، و گرنه صلاح نفسانى و جلالت قدر را از پيش خود
در نيافتند.
و
مورد توبيخ در آيه مورد بحث هر چند بر حسب ظاهر لفظ آيه مطلق است، و در خصوص تخلف
كردار از گفتار و خلف وعده، و نقض عهد است، و درست هم هست، چون وقتى ظاهر انسان
موافق باطنش نشد، همه اين اعمال از او سر مىزند، و ليكن سياق و زمينه