نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 19 صفحه : 231
عبارت باشد
از انعدام و فناء.
بعضى[1]
از مفسرين احتمال دادهاند كلمه امثال در آيه شريفه جمع مثل- به دو
فتحه- باشد، كه به معناى وصف است، و در نتيجه دو جمله(عَلى أَنْ نُبَدِّلَ) و(نُنْشِئَكُمْ ...) هر دو يك معنا را افاده كنند، و آن اين است كه
ما مرگ را بر اين اساس مقدر كردهايم كه اوصافتان را دگرگون سازيم، و در آخرت به
خلقتى شما را مبعوث كنيم كه خودتان نمىدانيد، مثلا بعضى از شما را به صفت و شكل
سگ محشور كنيم، بعضى ديگر را به صورت خوك و يا اشكال و صور ديگر، بعد از آنكه در
دنيا بر صفت انسان بوديد، ولى معناى قبلى جامعتر و پرفايدهتر است.
[توضيح
اينكه چگونه علم به دنيا و خصوصيات آن مستلزم اذعان به معاد است]
(وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الْأُولى فَلَوْ لا تَذَكَّرُونَ)
مراد از نشاه اولى دنيا است، و مراد از علم به آن ، علم به
خصوصيات آن است، كه مستلزم اذعان به نشاهاى ديگر و جاودانه است، نشاهاى كه در آن
به اعمال جزا مىدهند، براى اينكه از نظام حيرتانگيز عالم دنيا اين معنا به طور
يقين به دست مىآيد كه لغو و باطلى در عالم هستى نيست، و قطعا براى اين نشاه فانى
غايت و هدفى است باقى، و نيز از ضروريات نظام دنيا اين است كه مىبينيم هر موجودى
به سوى سعادت نوعيهاش هدايت شده، و انسانها هم بايد از طريق بعث رسل و تشريع
شرايع و توجيه امر و نهى به سوى سعادتشان هدايت شوند، و اين نيز صورت نمىگيرد مگر
اينكه در برابر اعمال نيك پاداشى و در مقابل اعمال زشت كيفرى مقرر شود، و چون دنيا
براى پاداش و كيفر تنگ است، ناگزير بايد در عالمى ديگر كه همان نشاه آخرت است صورت
بپذيرد (به آيه 27 و 28 از سوره ص مراجعه شود).
و
اما اينكه چگونه ممكن است انسانها يك بار ديگر زنده شوند، دليل اين امكان نيز در
همين نشاه دنيا است، چون در اين نشاه ديدند و فهميدند كه آن خدايى كه اين عالم را
از كتم عدم به هستى آورد، و چنين قدرتى داشت، او بر ايجاد بار دومش نيز قادر است:(قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ)[2] و
اين خود برهانى است بر امكان معاد، و بر طرف كردن استبعاد منكرين آن.
و
كوتاه سخن اينكه: با علم به نشاه دنيا براى انسانها علمى نيز به مبادى اين برهان
پيدا مىشود، برهانى كه امكان بعث را اثبات مىكند، و استبعادى را كه منكرين نسبت
به