نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 19 صفحه : 148
از آباى
گرامىاش از على (ع) روايت كرده، ولى عبارت آن چنين است: براى هر امتى مجوسى است،
و مجوس اين امت كسانيند كه مىگويند قدرى در كار نيست[1].
و
نيز در همان كتاب است كه: ابن مردويه به سندى كه از ابن عباس روايتش كرده آمده كه
گفت: رسول خدا 6 فرمود: منظور از كلمه نهر فضا و وسعت است، نه نهر
آب[2].
و
نيز در همان كتاب آمده كه ابو نعيم از جابر روايت كرده كه گفت: روزى در وقتى كه
رسول خدا 6 در مسجد مدينه (نشسته) بود بعضى از اصحابش سخن از بهشت به ميان
آوردند، رسول خدا 6 فرمود: اى أبا دجانه مگر متوجه نشدهاى كه هر كس ما را دوست
بدارد و با محبت ما آزمايش شده باشد خداى تعالى او را با ما محشور خواهد كرد؟ آن
گاه اين آيه را تلاوت فرمود:(فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ
مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ)[3].
و
در كتاب روح المعانى در ذيل جمله(فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ
...) گفته: جعفر صادق (رضى اللَّه عنه) در اين باره فرموده: معناى اينكه
خداى تعالى در اين آيه مكان و مجلس را با كلمه صدق ستوده اين است كه:
در آن مجلس به جز اهل صدق كسى نخواهد نشست[4].
گفتارى
پيرامون قدر [ (و اينكه مقصود از آن هندسه و حد وجودى هر چيز است)]
قدر كه عبارت است از هندسه و حد وجودى هر چيز، از كلماتى است كه ذكرش در
كلام خداى تعالى مكرر آمده، و غالبا در آياتى آمده كه سخن از خلقت دارد، از آن
جمله آيه شريفه(وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما
نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ)[5]
است كه ترجمهاش در خلال همين فصل گذشت، و از ظاهر آن بر مىآيد كه قدر، امرى است
كه جز با انزال از خزائن موجود نزد خداى تعالى صورت نمىگيرد، و اما خود خزائن كه
ناگزير از ابداع خداى تعالى است محكوم به قدر نيست، چون گفتيم تقدير ملازم با
انزال است (هر چيزى كه از خزانه غيب خدا نازل و در خور عالم ماده مىگردد بعد از
تقدير و اندازهگيرى نازل مىشود)، و نازل شدن عبارت است از همان درخور گشتن براى
عالم ماده و مشهود، به شهادت اينكه تعبير