نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 19 صفحه : 14
بلكه امرى
است روشن و عيان، پس آيه شريفه در معناى آيه(وَ يَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ
كَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَ لَيْسَ هذا بِالْحَقِّ)[1] خواهد بود.
و
به بيانى كه گذشت و معنايى كه براى آيه كرديم روشن شد كه كلمه أم در
جمله(أَمْ أَنْتُمْ لا تُبْصِرُونَ) أم متصله
است و اينكه بعضى[2]
گفتهاند: ام منقطعه و به معناى لكن است خالى از بعد
نيست.
(اصْلَوْها فَاصْبِرُوا أَوْ لا تَصْبِرُوا سَواءٌ عَلَيْكُمْ إِنَّما تُجْزَوْنَ
ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ) ماده صلى - به فتحه صاد
و سكون لام- كه مصدر اصلوا و اين امر از آن است، به معناى چشيدن و
تحمل كردن حرارت آتش است، و در نتيجه معناى جمله اصلوها اين است
كه: بچشيد آن را يعنى بچشيد و تحمل كنيد حرارت آتش دوزخ را.
و
جمله(فَاصْبِرُوا أَوْ لا تَصْبِرُوا) به خاطر
اينكه فاى تفريع بر سرش در آمده نتيجهاى است كه از دستور بچشيد حرارت آتش
را گرفته، و اگر اين نتيجه را با ترديد بين امر و نهى بيان كرده، و
فرموده: صبر بكنيد و يا نكنيد خواسته است به طور كنايه بفهماند صبر
كردن و نكردن شما يكسان است. و به همين جهت دنبال اين جمله به طور صريح فرموده:(سَواءٌ عَلَيْكُمْ)، يعنى اين چشيدن آتش برايتان حتمى است و از شما
جدا شدنى نيست، چه صبر بكنيد و چه نكنيد، نه اينكه صبر كردن، عذاب را از شما بر
مىدارد و يا حد اقل آن را تخفيف مىدهد، و نه اينكه بىصبرى و جزع و فزع سودى به
حالتان دارد.
و
جمله(سَواءٌ عَلَيْكُمْ) خبرى است
براى مبتدايى تقديرى، و تقدير كلام هما سواء عليكم- آن دو بر شما
يكسانند مىباشد، و اگر كلمه سواء را مفرد آورد، با اينكه در
كلام دو چيز بودند كه با هم يكسان بودند، يكى صبر و يكى بىصبرى، از اين جهت است
كه كلمه سواء در اصل مصدر است، و مصدر همه جا مفرد مىآيد.
[عذاب
مكذبان عين عمل آنها است و چه صبر كنند و چه بىتابى از آن جدا شدنى نيست]
و
جمله(إِنَّما تُجْزَوْنَ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ)،
در مقام تعليل براى لازم بودن عذاب مذكور، و يكسان بودن صبر و جزع است، و معنايش
اين است كه: اينكه گفتيم اين عذاب برايتان حتمى است، و از شما جدا شدنى نيست، براى
اين بود كه ما اين عذاب را از جاى ديگر نياوردهايم، بلكه عين عمل خود شما است،
همان كارهايى است كه مىكرديد، و معقول نيست ميان عمل و صاحب عمل سلب نسبت شود، و
همواره اين نسبت برقرار است، يعنى الى
[1] و روزى كه كفار بر آتش عرضه مىشوند از ايشان پرسيده مىشود:
آيا اين حق نبود؟. سوره احقاف، آيه 34.