نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 18 صفحه : 9
اينطور
نفرمود، براى اين بود كه دلالت كند بر اينكه وحى يك سنت الهى است كه همواره در
نسلهاى بشر جريان داشته، و يك مطلب نوظهور و بىسابقه نيست.
و
معناى آيه اين است كه: وحيى كه ما به خصوص شما انبياء يكى پس از ديگرى مىفرستيم،
يك سنت جارى و ديرينه است، مثل همين وحيى كه در گرفتن اين سوره دارى مىبينى.
بيشتر
مفسرين[1] كلمه
كذلك را اشاره گرفتهاند به وحى، اما نه از آن جهت كه وحى است، بلكه از جهت
مفادى كه دارد، و در حقيقت گفتهاند اشاره به معارفى است كه اين سوره مشتمل بر آن
است. آن وقت از اين گفتار خود نتيجه گرفتهاند كه مضمون سوره چيزى است كه خداى
تعالى به همه انبياء وحى فرموده، پس وحى اين سوره وحيى است مشترك. ولى خواننده
عزيز متوجه شد كه غرض اين سوره و سياق آياتش با گفتار اين مفسرين سازگار نيست.
(الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ هُوَ
الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ)- در اين جملات از اسماء حسناى الهى
پنج نام مقدس ذكر شده: 1- عزيز 2- حكيم 3- على 4- عظيم 5-(لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ)، و اين
جمله به معناى مالك است، و اگر نام مالك را اينطور مشروح ذكر كرده و نيز آن چهار
نام ديگر را در اينجا آورد، براى اين است كه اصل وحى را و همچنين سنت جارى بودن آن
را تعليل كرده باشد، چون وحى عبارت است از قانون خداوندى كه هدايتگر مردم است به
سعادت دنيا و آخرتشان و هيچ كس و هيچ مانعى نيست كه خداى را از تشريع چنين قوانينى
باز بدارد، براى اينكه عزيز است، يعنى در هر چه اراده كند مغلوب هيچ
چيز و هيچ عاملى واقع نمىشود.
و
نيز خداى تعالى امر هدايت بندگان خود را مهمل نمىگذارد، و در آن سهلانگارى
نمىكند، براى اينكه حكيم است، يعنى افعالش همه متقن است، و يكى از
آثار متقن بودن عمل اين است كه عمل خود را طورى انجام دهد كه به نتيجه برسد.
و
نيز حق خداى تعالى است كه در بندگان خود و امور ايشان به هر طورى كه بخواهد تصرف
كند، چون او مالك ايشان است، و نيز حق او است كه بندگان به وظيفه
پرستش او قيام كنند و او ايشان را به بندگى خود وادار سازد و امر و نهى كند، چون
هم على است، و هم عظيم .