نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 18 صفحه : 511
دسترسشان
قرار گرفت و آن را شناختند، از در عناد و لجاجت انكار كردند- كه قبلا هم صحبتش شد.
و همچنين سرگذشت اصحاب رس، در تفسير سوره فرقان و اصحاب أيكه- كه همان قوم شعيب
باشند- در سوره حجر و سوره شعراء و سوره ص، و داستان قوم تبع در سوره دخان گذشت.
و
در اينكه فرمود:(كُلٌّ كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِيدِ)
اشارهاى است به اينكه اصولا وعيد و تهديد به هلاكت هميشه هست، ولى وقتى در باره
قومى منجز و حتمى مىشود كه رسولان را تكذيب كنند، خداى تعالى مىفرمايد:(فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ)[1]
يعنى اين سرنوشت سرنوشتى است عمومى، هر قومى چنين باشد چنان سرنوشتى دارد.
بحث
روايتى [ (رواياتى در باره كوه قاف و بيان اينكه اين روايات غير قابل اعتماد و
مردودند)]
در
الدر المنثور است كه ابن ابى حاتم از ابن عباس روايت كرده كه گفت: خداى تعالى در
وراى اين زمين دريايى خلق كرده محيط به زمين، و در پشت آن درياى محيط، كوهى است كه
به آن كوه قاف آسمان دنيا مىگويند، كه آن دريا را پوشانده. و در ما وراى آن كوه
زمين ديگرى مثل همين زمين، ولى هفت برابر آن آفريده. و در ما وراى آن زمين درياى
محيطى به آن و در وراى آن دريا كوهى ديگر به نام قاف آسمان دوم و محيط به آن دريا
آفريد.
و
همچنين شمرد تا به هفت زمين و هفت دريا و هفت كوه و هفت آسمان رسيد. آن گاه گفت: و
اين است معناى آيه(وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ
سَبْعَةُ أَبْحُرٍ)[2].
و
نيز در آن كتاب آمده كه ابن منذر، ابن مردويه، ابو الشيخ و حاكم از عبد اللَّه بن
بريدة روايت كردهاند كه گفت: ق كوهى است از زمرد كه محيط به دنيا است
كه دو طرف آسمان روى آن قرار دارد[3].
باز
در همان كتابست كه ابن ابى الدنيا- در كتاب عقوبات- و ابو الشيخ- در كتاب العظمه-
از ابن عباس روايت كردهاند كه گفت: خدا كوهى آفريده كه نامش قاف است و سراسر عالم
را فرا گرفته و ريشههايش تا آن صخرهاى كه زمين روى آن است فرو رفته، و چون
[1] در زمين سير كنيد بنگريد كه عاقبت تكذيب كنندگان چگونه است.
سوره نحل، آيه 36.