نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 18 صفحه : 498
ورزيده، ما
اگر سلمان را به چاه پر آبى هم بفرستيم آن چاه خشك مىشود.
بعد
خودشان نزد رسول خدا 6 رفتند. حضرت فرمود: من اثر خوردن گوشت را در دهان شما
مىبينم. عرضه داشتند: يا رسول اللَّه ما امروز اصلا لب به گوشت نزدهايم، فرمود:
مدتى طولانى گوشت سلمان و اسامه را مىخورديد. آن گاه آيه نازل شد[1].
و
در عيون به سند خود از محمد بن يحيى بن ابى عباد، از عمويش روايت كرده كه گفت:
روزى از حضرت رضا (ع) شنيدم كه شعرى مىخواند، با اينكه ايشان خيلى كم شعر
مىخواند و آن شعر اين بود:
من
پرسيدم: خدا عزت امير را زياد كند، اين شعر از كيست؟ فرمود از عراقى خودتان است.
عرضه داشتم: من آن را از ابو العتاهيه[3]
شنيدهام كه براى خودش مىسرود. حضرت فرمود اسم اصليش را ببر، و هيچ وقت او را به
اين كنيه ياد مكن.
كه
خداى عز و جل مىفرمايد(وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ) و
شايد- صاحب اين شعر از اين اسم خوشش نيايد[4].
و
در كافى به سند خود از حسين بن مختار از امام صادق (ع) روايت كرده كه فرمود: امير
المؤمنين (صلوات اللَّه عليه) در يكى از كلماتش فرمود: همواره كار برادر مسلمانت
را حمل بر صحت و بلكه بر بهترين وجهش كن، تا وقتى كه دليلى قطعى وظيفهات را تغيير
دهد، و دلت را از او برگرداند. و هرگز كلمهاى را كه از برادر مسلمانت مىشنوى حمل
بر بد مكن، ما دام كه مىتوانى محمل خيرى براى آن كلمه پيدا كنى[5].
[1] نور الثقلين، ج 5، ص 95. به نقل از جوامع الجامع.
[2] يعنى: همه ما اينطوريم كه وظائف روزمره خود را به اين اميد
كه حالا وقت بسيار است تاخير مىاندازيم، و همين اميدها است كه آفت رسيدن به مقصد
است. زنهار كه اميدهاى باطل فريبت ندهد، و همواره به سوى هدف بكوش، و بهانهها را
كنار بگذار، براى اينكه عمر دنيا بسيار اندك و زودگذر است و مثل سايهاى زودگذر
مىماند كه مسافرى لحظهاى در آن نياسايد، و سپس به راه خود ادامه دهد.