نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 18 صفحه : 497
رفت. عرضه
داشت: يا رسول اللَّه رفقايم مرا فرستادهاند تا اگر خورشتى دارى به ايشان بدهى.
حضرت فرمود رفقاى تو خورشت مىخواهند چه كنند، آنها خورشت خوردند.
سلمان
برگشت و پاسخ رسول خدا 6 را به آن دو باز گفت.
آن
دو نفر نزد رسول خدا 6 آمدند و سوگند خوردند به آن خدايى كه تو را به حق مبعوث
كرده، ما از آن ساعتى كه پياده شدهايم طعامى نخوردهايم. فرمود: چرا شما سلمان را
با آن حرفها كه دنبال سرش زديد خورشت خود كرديد. اينجا بود كه آيه(أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً)
نازل شد[1].
و
در همان كتاب است كه ضياء مقدسى از انس روايت كرده كه گفت: عرب را رسم چنين بود كه
در سفرها به يكديگر خدمت مىكردند، و با ابو بكر و عمر مردى همراه بود كه آن دو را
خدمت مىكرد، روزى آن دو به خواب رفتند، و چون بيدار شدند طعامى آماده نيافتند، به
يكديگر گفتند: اين مرد چقدر خوابش سنگين است، او را بيدار كردند كه برو نزد رسول خدا
6 و بگو ابو بكر و عمر سلام مىرسانند و از تو خورشتى مىخواهند. رسول خدا 6
فرمود ابو بكر و عمر خورشت خوردند. آن مرد نزد ابو بكر و عمر آمد و كلام رسول خدا
6 را باز گفت. آن دو نزد رسول خدا آمدند كه يا رسول اللَّه، ما چه خورشتى
خوردهايم؟ فرمود: گوشت برادرتان را. به آن خدايى كه جانم به دست او است، گوشت او
را بين دندانهايتان مىبينم. گفتند: يا رسول اللَّه پس برايمان استغفار كن. فرمود
به همان برادرتان كه گوشتش را جويديد بگوييد برايتان استغفار كند[2].
مؤلف:
چنين به نظر مىرسد كه اين دو داستان كه در اين دو روايت آمده يك داستان باشد،
چيزى كه هست در روايت اول نام سلمان را برده، و آن دوى ديگر را به عنوان دو نفر
ياد كرده، و در روايت دوم نام آن دو نفر را كه ابو بكر و عمر باشد برده و نام
همسفرشان را به عنوان مردى همسفر ياد كرده. مؤيد اين احتمال روايتى است كه از جامع
الجوامع نقل شده كه گفته است: روايت شده كه ابو بكر و عمر، سلمان را نزد رسول خدا
6 فرستادند كه از آن جناب طعامى بگيرد، و براى آن دو بياورد، رسول خدا 6 او را
نزد اسامة بن زيد كه نگهبان بار و بنهاش بود فرستاد، اسامه به سلمان گفت نزد من
هيچ طعامى نيست. سلمان نزد ابو بكر و عمر برگشت، آن دو گفتند: اسامه بخل