responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 18  صفحه : 468

داراى چنين صفاتى نبوده‌اند- همان طور كه آيه قبلى هم تصريح به آن مى‌كرد- و اگر خطاب را متوجه همه اصحاب كرده با اينكه محبت به ايمان و كراهت از كفر و فسق و عصيان در همه اصحاب نبود، هم چنان كه آيه سابق بر آن شهادت مى‌داد، براى اين بود كه خواست وحدتشان محفوظ باشد، و خلاصه به گردن آنهايى هم كه چنين نيستند بگذارد كه چنين هستيد، و بايد چنين باشيد، و به همين جهت در آخر آيه، سياق را تغيير داد، و خطاب را متوجه شخص رسول اللَّه 6 نمود و فرمود: اينان رشد يافتگانند. و اشاره به كلمه اينان اشاره به خصوص آنهايى است كه چنين صفاتى دارند، يعنى آنهايى كه دلهايشان دوستدار ايمان و متنفر از كفر و فسوق و عصيان است، تا به اين وسيله، هم اين افراد را مدح كرده باشد و هم آنهايى را كه چنين نبوده‌اند تشويق نموده باشد.

اين را هم بايد دانست كه در جمله‌(وَ اعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ) اشعارى است به اينكه يك دسته از مؤمنين اصرار داشته‌اند كه خبر فاسق مشار اليه در آيه قبلى، مورد قبول واقع شود و رسول خدا 6 به آن خبر ترتيب اثر دهد و اتفاقا جريان از همين قرار هم بوده كه رسول خدا 6 وليد بن عقبه را (كه مردى فاسق بود) به ميان قبيله بنى المصطلق فرستاد تا زكات آنان را جمع‌آورى نموده بياورد. وليد، نزد اين قبيله رفت و مردم قبيله وقتى او را ديدند دلواپس شدند، و او بدون اينكه چيزى به ايشان بگويد، به مدينه برگشت و عرضه داشت كه مردم بنى المصطلق از دين برگشته‌اند، و زكات نمى‌دهند. رسول خدا 6 تصميم گرفت لشكر به سويشان بفرستد، و با ايشان كارزار كند كه آيه مورد بحث نازل شد، و ايشان منصرف گرديدند و در بين مسلمانان عده‌اى اصرار داشتند كه چه خوبست با بنى المصطلق كارزار كنيم- كه به زودى اصل اين داستان در بحث روايتى خواهد آمد.

(فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ نِعْمَةً وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ) اين جمله رفتارى را كه در جملات قبل خداى تعالى با مؤمنين داشت تعليل مى‌كند، يعنى مى‌فرمايد: اگر خداى تعالى ايمان را محبوب دلهايشان كرد و كفر و فسوق و عصيان را مورد نفرتشان قرار داد، صرفا عطيه و نعمتى بود كه به ايشان ارزانى داشت، نه اينكه خواسته باشد عوضى از ناحيه مؤمنين عايدش گردد، البته اين عمل بيهوده و گزافى هم نبوده و بدون حكمت و علتى مؤمنين را به چنين عطيه‌اى اختصاص نداده، چون او عليم است، مى‌داند عطيه خود و نعمتش را كجا مصرف كند، و حكيم است هرگز عملى را بيهوده و گزاف و بدون حكمت انجام نمى‌دهد، هم چنان كه در سوره فتح مى‌فرمود:( وَ أَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوى‌ وَ كانُوا أَحَقَ‌)

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 18  صفحه : 468
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست