نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 18 صفحه : 315
سوى ديگر
مىفرمايد:(وَ
فِصالُهُ فِي عامَيْنِ)،
پس بايد فهميد كه اقل حمل شش ماه است.
پس
عمر آن زن را رها كرد. راوى مىگويد: بعدا شنيديم كه آن زن درست در آخر شش ماه وضع
حمل كرده بوده[1].
مؤلف:
اين داستان را مفيد هم در ارشاد نقل كرده[2].
و
نيز در الدر المنثور است كه ابن منذر و ابن ابى حاتم از بعجة بن عبد اللَّه جهنى
روايت كرده كه گفت: مردى از قبيله ما، با زنى كه او نيز از جهنيه بود ازدواج نمود،
و آن زن درست بعد از شش ماه از ازدواجش فرزندى آورد، همسرش نزد عثمان بن عفان رفت،
و داستان را گفت. عثمان دستور داد زن را سنگسار كنند، جريان به على (ع) رسيد، نزد
عثمان رفت، كه اين چه دستورى است كه دادهاى؟ عثمان گفت او ششماهه زائيده، و مگر
چنين چيزى ممكن است؟ حضرت فرمود: مگر نشنيدهاى كه خداى تعالى مىفرمايد:(وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً)، و از سوى
ديگر مدت شير دادن را دو سال تمام دانسته، و فرموده:(حَوْلَيْنِ كامِلَيْنِ) دو سال از سى ماه كسر شود چقدر
مىماند، مگر بيش از شش ماه باقى مىماند؟
عثمان
گفت: به خدا سوگند متوجه اين نكته نبودم. برويد زن را بياوريد، وقتى آوردند ديدند
از حكم اعدام سخت ترسيده، بخواهرش گفته بوده از اين ماجرا غصه مخور (و مپندار كه
من براى قبيله ننگى آوردهام)، به خدا سوگند احدى غير از شوهرم با من نزديكى
نكرده.
راوى
سپس مىگويد: آن كودك بزرگ شد، و پدرش اعتراف كرد كه او فرزند من است، چون
شبيهترين مردم به پدر خود بود. و باز مىگويد: من آن مرد را ديدم كه در آخر بيمار
شد و تكههاى بدنش در بستر مىريخت.[3] و در
تهذيب به سند خود از عبد اللَّه بن سنان از امام صادق (ع) روايت كرده كه فرمود:
نزد پدرم بودم كه مردى از آن جناب پرسيد منظور از بلوغ اشد در كلام
خداى عز و جل كه مىفرمايد:(حَتَّى إِذا بَلَغَ
أَشُدَّهُ) چيست؟ فرمود: رسيدن به حد احتلام[4].
و
در خصال از ابى بصير روايت آورده كه گفت: امام صادق (ع) فرمود:
وقتى
بنده خدا سىساله شد به حد بلوغ اشد رسيده، و چون به سن چهل سالگى برسد، به منتهاى
بلوغ رسيده، و همين كه پا به چهل و يك سالگى بگذارد رو به نقصان گذاشته، و اما