نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 18 صفحه : 22
و اين آيه
شريفه بطورى كه ملاحظه مىفرماييد وحى را از نظر نتيجه و هدفش معرفى مىكند، كه
وحى عبارت است از انذار مردم از طريق القاء الهى، و نبوت هم همين است، پس وحى
القايى است الهى به غرض نبوت و انذار.
(وَ تُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لا رَيْبَ فِيهِ فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ
فِي السَّعِيرِ) اين جمله عطف است بر كلمه تنذر كه
در اول آيه است، و اين عطف از قبيل عطف خاص بر عام است كه معمولا در مواردى اينطور
عطف مىكنند كه خاص اهميت مخصوص دارد، پس در آيه مورد بحث مىخواهد بفرمايد: ما
اين قرآن را بر تو نازل كرديم تا مردم را از خدا بترسانى و انذار كنى، و مخصوصا از
غضبش در روز قيامت انذار نمايى.
و
كلمه يوم الجمع مفعول دوم براى جمله تنذر است، نه اينكه
ظرف آن باشد، (توضيح اينكه: نمىخواهد بفرمايد در روز قيامت انذار كنى بلكه
مىخواهد بفرمايد: مردم را از روز قيامت انذار كنى و بترسانى). و منظور از
روز جمع روز قيامت است كه خداى تعالى در جاى ديگر در بارهاش فرموده:(
ذلِكَ يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ) ...(فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَ سَعِيدٌ )[1].
و
جمله(فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ) در
مقام تعليل و دفع توهمى است كه ممكن است به ذهن كسى بيايد، گويا فرموده: چرا از
روز جمع انذارشان كند؟ آن گاه در پاسخ فرموده: براى اينكه در آن روز يك دسته بهشتى
و دسته ديگر جهنمى مىشوند، يعنى به دو دسته تقسيم مىگردند، يكى سعيد و داراى
پاداش و ديگرى شقى و معذب. پس بايد انذار بشوند تا از راه شقاوت بپرهيزند، و از
پرتگاه هلاكت كنار آيند.
[شرح
مفاد آيه:(وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً واحِدَةً)
و نقد و رد وجوهى كه پيرامون آن گفته شده است]
(وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً واحِدَةً ...) از
آنجا كه آيات اين فصل در صدد بيان اين معنا است كه انذار مردم لازم است، به همين
جهت نبوت يك حاجت ضرورى بشر است، چون مردم در روز قيامت دو طايفه مىشوند، و از
آنجايى كه در چنين مقامى زودتر از هر چيز اين سؤال به ذهن مىدود كه اگر بهانه
براى فرستادن پيامبران اين است كه عدهاى از بندگان خدا دوزخى نشوند، چرا از همان
اول مردم را يك جور خلق نكرد تا دو دسته نشوند و چرا بين آنها امتياز قائل شد، تا
بعضى بهشتى و بعضى دوزخى گردند، مىخواست همه را يكسان و داراى يك صفت خلق كند، تا
همه راه بهشت را طى كنند، و آن وقت احتياجى به مساله نبوت و انذار پيش نيايد؟ لذا
در