نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 18 صفحه : 217
آن جناب
فرمود: آسمان بر يحيى پسر زكريا و بر حسين بن على (ع) چهل روز گريه كرد. عرضه
داشتم گريه آسمان چه بود؟ فرمود آفتاب با سرخى طلوع مىكرد، و با سرخى هم غروب
مىنمود[1].
و
در الدر المنثور است كه ابن ابى حاتم از عبيد المكتب از ابراهيم روايت كرده كه
گفت: از روزى كه دنيا خلق شده آسمان نگريسته، مگر به حال دو نفر. شخصى از عبيد
پرسيد آيا جز اين است كه آسمان و زمين به حال مؤمن مىگريند؟ گفت: اين در همان
محلى است كه مؤمن در آنجاست، و اعمالش از آنجا به آسمان بالا مىرود، و اما هيچ
مىدانى كه معناى گريستن آسمان در اين آيه چيست؟ گفت: نه. گفت آسمان سرخ مىشود و
گلگون مىگردد، و اين دو نوبت شده، يكى در آن وقتى كه يحيى بن زكريا كشته شد، و
آسمان خون بباريد، و يكى هم در وقتى كه حسين بن على (ع) كشته شد كه در آن روز نيز
آسمان سرخ شد[2].
و
در فقيه به سند خود از امام صادق (ع) روايت آورده كه فرموده: وقتى مؤمن مىميرد
نقاط مختلف زمين كه مؤمن در آن نقاط خدا را عبادت مىكرده بر او مىگريند. و نيز
از درهاى آسمان آن درى كه اعمالش از آن به سوى بالا صعود مىكرده، و نيز محل
سجدهاش بر او مىگريد[3].
مؤلف:
و در اين معنا و در معناى دو روايت سابق روايات ديگرى از طرق شيعه و طرق اهل سنت
نقل شده.
و
اگر در معناى گريه آسمان و زمين اساس را همين ظاهر روايات قرار دهيم ديگر احتياجى
نيست به اينكه گريه آن دو را حمل كنيم بر كنايه تخييليه.
و
در تفسير قمى در ذيل جمله(وَ قالُوا مُعَلَّمٌ
مَجْنُونٌ) آمده كه اين سخن را وقتى گفتند كه ديدند هنگام نزول وحى به رسول خدا
6 حالت غشوه و بيهوشى به او دست مىدهد، لذا گفتند او مجنون (جن زده) است[4].