نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 18 صفحه : 201
هر امرى را
مىراند، و آن را محكم مىكند، كه ديگر زياده و نقصان و يا هيچ دگرگونگى ديگرى
نپذيرد.
و
ليكن از همه اين وجوه روشنتر وجهى است كه ما بيان كرديم.
(أَمْراً مِنْ عِنْدِنا إِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ) مراد از
كلمه أمر در اينجا شان است. و اين كلمه حال از كلمه
امر قبلى است، و معناى جمله اين است: در آن شب هر امرى تجزيه و تفصيل مىشود،
در حالى كه امرى است از جانب ما، و آغاز شدهاى از درگاه ما. ممكن هم هست مراد از
اين كلمه همان معناى مقابل نهى باشد، و آن وقت معنايش چنين مىشود: در آن شب هر
امرى به فرمان ما تفصيل داده مىشود. و اين كلمه چه به معناى شان باشد، و چه به
معناى فرمان، متعلق است به كلمه يفرق .
و
نيز ممكن است كه بگوييم متعلق است به جمله انزلناه يعنى در حالى كه آن
نازل شده شانى از ما است و يا به فرمانى از ما نازل شده است. و جمله(إِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ) خالى از تاييد اين احتمال نيست، و
آن را تعليل مىكند. و معنايش اين است كه: ما آن كتاب را در حالى كه امرى از ناحيه
ما بود نازل كرديم، چون سنت ما بر فرستادن پيامبران و رسولان جارى است.
(رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ)
يعنى نازل كردن آن رحمتى بود از پروردگار تو. و يا معنايش اين است كه ما آن را
بدين جهت نازل كرديم تا رحمتى از خود را بر مردم افاضه كرده باشيم: و يا اين است
كه نازل كردنش به خاطر آن بود كه رحمت پروردگارت اقتضاى انزال آن را داشت. پس
كلمه رحمة بنا بر معناى اول، حال خواهد بود، و بنا بر معناى دوم و سوم
مفعول له، و بيان علت.
و
در كلمه من ربك التفاتى از تكلم مع الغير به غيبت بكار رفته، چون خداى
تعالى قبلا متكلم مع الغير فرض شده بود، مىفرمود: ما چنين و چنان كرديم. و در اين
كلمه غايب فرض شده مىفرمايد از ناحيه پروردگارت . وجه اين التفات اين
است كه اظهار عنايتى در باره رسول گرامى خود فرموده باشد، چون آن كسى كه قرآن را
بر آن جناب نازل كرده، پروردگار او است، و منذر حقيقى كه پيامبر را به سوى مردم
فرستاده او است.
(إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ)- يعنى او شنواى درخواستها،
و داناى حوائج است.
درخواست
آنان را مىشنود، و حاجتشان را كه همان اهتداء به هدايت پروردگار تو است مىداند،
و به همين جهت كتاب نازل مىكند و رسول ارسال مىكند، چون نسبت به
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 18 صفحه : 201