نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 18 صفحه : 193
پروردگار
اينان كه قوم مناند ايمان نمىآورند.
(فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَ قُلْ سَلامٌ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ) در
اين جمله به آن جناب دستور مىدهد كه از آنان اعراض كند. و آن جناب را از ايمان
آوردن ايشان مايوس مىكند. و معناى جمله قل سلام اين است كه: با ايشان
خدا حافظى و وداع كن، وداع كسى كه مىخواهد براى هميشه تركشان گويد، و از ترك آنان
هيچ باكى نداشته باش.
(فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ)- اين آيه تهديد و وعيدى است نسبت به
آنها.
بحث
روايتى [ (رواياتى در ذيل آيات گذشته مربوط به توحيد)]
در
كتاب احتجاج از على (ع) روايت كرده كه در حديثى طولانى فرموده:
كلمه
عابدين در آيه(إِنْ كانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا
أَوَّلُ الْعابِدِينَ) به معناى جاحدين (منكرين) است. و
بنا بر اين تاويل، ظاهر آيه درست ضد باطن آن است[1].
مؤلف:
ظاهرا مراد اين حديث اين باشد كه كلمه عابد به آن معنايى كه لفظ در
هنگام اطلاق به آن منصرف مىشود، نمىباشد، بلكه خلاف آن معنا منظور است.
و
در كافى به سند خود از هشام بن حكم روايت كرده كه گفت: ابو شاكر ديصانى مىگفت: در
قرآن آيهاى است كه مرام و مسلك ما را امضاء كرده. گفتم: كدام آيه است؟
گفت:
آيه(هُوَ الَّذِي فِي السَّماءِ إِلهٌ وَ فِي الْأَرْضِ إِلهٌ)
است. من نتوانستم جوابش را بدهم، پس به حج رفتم و جريان را به عرض امام صادق (ع)
رساندم. فرمود: اين گفتار، گفتار زنديقى است خبيث، وقتى برگشتى به او بگو نام تو
در كوفه چيست؟ لا بد مىگويد نامم فلان است، بپرس نامت در بصره چيست، باز مىگويد
همان نامى كه در كوفه دارم، آن گاه بگو خداى تعالى نيز همين طور است، هم در آسمان
اله است و هم در زمين و هم در درياها و هم در بيابانها و هم در همه مكانها.
هشام
بن حكم مىگويد: وقتى برگشتم، نزد ابو شاكر رفتم و پاسخ را گفتم. گفت اين پاسخ
حتما از حجاز آمده[2].