و
در كتاب توحيد به سندى كه به احمد بن ابى عبد اللَّه رسانده، و او بدون ذكر بقيه
سند از امام صادق (ع) روايت كرده كه در ذيل جمله(فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ) فرمود:
خداى تعالى مانند ما خشمگين نمىشود بلكه او براى خود اوليائى خلق كرده كه آنها
خشمگين و يا خشنود مىشوند. و آن اولياء مخلوق خدا و مدبر به تدبير خدايند، و خداى
تعالى رضاى آنان را رضاى خود، و سخط آنان را سخط خود قرار داده، چون ايشان را داعيان
به سوى خود، و دليلهايى بر هستى و آثار هستى خود قرار داده، بدين جهت اولياء
بخاطر او خشم مىكنند، و به خاطر او راضى مىشوند.
و
اصولا خداى تعالى در معرض اينگونه احوال قرار نمىگيرد. و اگر خود خداى تعالى
اينگونه الفاظ را در باره خود استعمال نكرده بود، ما نيز استعمال نمىكرديم ولى از
آنجا كه خودش استعمال كرده، ناگزير بايد معناى صحيحى برايش بكنيم. معنايى كه كلام
خود او مصدقش باشد، هم چنان كه فرموده: هر كس يكى از اولياء مرا اهانت كند
به جنگ من آمده است، و به من اعلان جنگ كرده و نيز فرموده: (مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ)- هر كس
رسول را اطاعت كند خدا را اطاعت كرده و نيز فرموده: (إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ)- كسانى كه
با تو بيعت مىكنند با خدا بيعت مىكنند همه اين گونه تعبيرات همان معنايى
را دارد كه برايت گفتم، و همچنين رضا و غضب خدا و صفات ديگرى كه نظير رضا و غضب
هستند، همه در حقيقت صفات اولياى خدا است نه صفات خدا.
چون
اگر صفات خدا باشد، و خدا كه پديد آورنده عالم است، در معرض اسف و ضجر قرار گيرد،
با اينكه اسف و ضجر را خود او خلق كرده آن وقت مىتواند كسى بگويد:
پديد
آورنده عالم هم نابود خواهد شد، براى اينكه وقتى بنا باشد او نيز در معرض ضجر و
غضب واقع شود در معرض تغيير و دگرگونگى هم واقع مىشود. و همين كه فرض دگرگونگى در
او صدق كرد، فرض نابودى هم صدق خواهد كرد. و چنين خدايى ايمن از نابودى نخواهد
بود. و اگر بگويى: چه عيبى دارد كه او هم نابود شود؟ مىگوييم ديگر پديد آورنده
فرقى با پديده نخواهد داشت و ديگر بين قادر و مقدور و خالق و مخلوق فرقى نمىماند.
و خداى تعالى بزرگتر از اينگونه فرضها است. تعالى اللَّه عن ذلك علوا
كبيرا .
او
خالق اشياء است اما نه به خاطر احتياجش بدانها، پس وقتى حاجتى به آنها ندارد