responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 17  صفحه : 610

روزى كه خداى تعالى مشركين را از دور صدا مى‌زند: كجا هستند شريكان من؟- يعنى آن سنگ و چوبهايى كه شما شريك من مى‌پنداشتيد؟ مى‌گويند: اينكه به تو اعلام مى‌كنيم كه احدى از ما نيست كه عليه تو به وجود شركايى شهادت و گواهى دهد. و يا اين است كه:

احدى از ما نيست كه شركايى براى تو ببيند. آرى در آن روز آن خدايانى كه در دنيا به جاى خدا مى‌خواندند از نظر ايشان غايب مى‌شوند، و يقين مى‌كنند كه ديگر هيچ گريزگاهى از عذاب ندارند.

(لا يَسْأَمُ الْإِنْسانُ مِنْ دُعاءِ الْخَيْرِ وَ إِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَيَؤُسٌ قَنُوطٌ) كلمه يسئم از مصدر سامه است كه به معناى ملال و آزردگى است، و كلمه يؤس و قنوط هر دو به معناى قطع شدن اميد است، و كلمه دعا به معناى طلب است.

از اين آيه شريفه شروع به پايان دادن سوره شده و علت جحود و لجبازى كفار در مقابل حق صريح را بيان مى‌كند، و مى‌فرمايد: انسان به خودش مغرور است، وقتى شرى به او مى‌رسد كه از دفعش عاجز مى‌ماند، از هر خيرى مايوس گشته، متوسل به دعاء و درخواست و توجه به پروردگارش مى‌شود. و اگر خيرى به او برسد به آن خير مشغول و سرگرم مى‌شود، و دچار خودبينى و خودپسندى شده، و همان خير، هر حق و حقيقتى را از ياد او مى‌برد.

و معناى آيه اين است كه: انسان از طلب خير خسته نمى‌شود، هر چه را كه براى زندگيش نافع ببيند در طلبش برمى‌خيزد، و اگر شرى به او برسد بيش از اندازه دچار نوميدى و ياس مى‌گردد، چون مى‌بيند اسبابى را كه به آنها تكيه داشت همه از كار افتاده. و اين نوميدى‌اش به بيانى كه خواهد آمد منافات ندارد با اينكه در همين حال به خدا اميد ببندد.

[نكوهش انسان از جهت اينكه در حال تنعم از خدا غافل و روى گردان است و در سختى و تنگى به دعا مى‌پردازد]

(وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ رَحْمَةً مِنَّا مِنْ بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ هذا لِي ...) با در نظر گرفتن آيه قبلى، جا داشت بفرمايد و ان ذاق خيرا قال هذا لى و ليكن اينطور نفرمود، و به جاى ذاق فرمود أذقناه و به جاى خيرا فرمود رحمة منا ، بدان جهت كه بفهماند خيرى كه چشيده رحمتى از ناحيه خدا بود، و خدا آن خير را به كامش ريخته، و گرنه او خودش نمى‌توانست آن خير را به سوى خود جلب كند، چون مالك آن نيست. اگر مالكش بود هيچ وقت از او جدا نمى‌شد، و گرفتار ضراء نمى‌گشت. و به همين منظور جمله (وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ‌) را مقيد كرد به جمله (مِنْ بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ‌) .

(لَيَقُولَنَّ هذا لِي)- يعنى مى‌گويد: خود، مالك اين خير هستم، و به همين جهت اختيار آن را دارم كه هر كارى بخواهم با آن بكنم، و هر جور كه بخواهم در آن تصرف نمايم و

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 17  صفحه : 610
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست