نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 607
لباس
بلند و لابس قصير است . و اگر بگويند لباس بلند و لابسه قصيره
است، در حقيقت لكنتى در كلام آوردهاند، و به اصطلاح زيادى حرف زدهاند، براى
اينكه گفتگو در باره مذكر بودن لابس يا مؤنث بودن او نبود، بلكه گفتگو در باره
غرضى بود ما وراى آن[1].
(قُلْ هُوَ لِلَّذِينَ آمَنُوا هُدىً وَ شِفاءٌ)- اين جمله
اين نكته را بيان مىكند كه اثر و خاصيت قرآن دائر مدار واژه عربيش نيست، بلكه اين
مردمند كه در مقابل آن دو جورند، طايفهاى با ايمان و طايفهاى ديگر بىايمانند، و
گرنه قرآن هدايت و شفاء است براى هر كس كه داراى ايمان باشد، و او را به سوى حق
هدايت مىكند. و بيماريهاى درونى را، از قبيل شك و ريب، شفا مىدهد. و در عين حال
براى كسانى كه ايمان نمىآورند ضلالت و كورى است، و باعث آن است كه حق و راه رشاد
را تشخيص ندهند.
و
در اينكه مردم بىايمان را چنين توصيف كرده كه در گوشهايشان وقر و
سنگينى دارند، اشاره است به اعترافى كه خود آنان كرده بودند، و در اول همين سوره
از ايشان حكايت كرد كه گفتند(وَ فِي آذانِنا
وَقْرٌ).
(أُولئِكَ يُنادَوْنَ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ)- منظور از
ندا شدنشان از محلى دور اين است كه نه صدايى را مىشنوند، و نه صاحب صدا را
مىبينند، و اين خود تمثيلى است از حال كفار كه نه موعظتى را مىپذيرند، و نه حجتى
را تعقل مىكنند.
[معناى
اينكه ملائكه به مؤمنين مىگويند ما در دنيا و آخرت اولياء شما هستيم]
(وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ ...)
اين آيه شريفه رسول خدا 6 را از اينكه قومش لجبازى مىكنند و به كتابش كفر
مىورزند، تسليت مىدهد.
(وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ)-
منظور از اين كلمه كه اگر از ناحيه پروردگار متعال قبلا نگذشته بود به زندگى
كفار خاتمه داده مىشد همان جمله(وَ لَكُمْ فِي
الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى حِينٍ)[2]
است كه در آغاز خلقت خطاب به بنى نوع آدم فرموده بود.
(وَ إِنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ)- يعنى قوم
حضرت موسى (ع) نسبت به كتاب موسى در شكى ريبآور بودند، اين را بدان جهت مىفرمايد
تا خاطر خطير رسول خدا 6 را نسبت به آنچه از قوم خود مىبيند تسليت دهد.
(مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَيْها ...)
يعنى عمل، قائم به صاحب عمل است، و بيانگر حال او است. اگر عمل صالح و