نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 597
را عبادت
مىكردند. و ضمير در خلقهن به ليل و نهار و شمس و قمر برمىگردد.
(إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ)- يعنى عبادت خدا با عبادت
غير خدا نمىسازد. اگر مىخواهيد خدا را عبادت كنيد، بايد اين موجودات نامبرده را
عبادت نكنيد.
(فَإِنِ اسْتَكْبَرُوا فَالَّذِينَ عِنْدَ رَبِّكَ يُسَبِّحُونَ لَهُ بِاللَّيْلِ
وَ النَّهارِ وَ هُمْ لا يَسْأَمُونَ) كلمه يسئمون از
مصدر سامة است كه به معناى ملال و آزردگى است. و مراد از جمله (فَالَّذِينَ عِنْدَ رَبِّكَ)- آنها كه نزد پروردگار تواند ،
ملائكه و مخلصين از بندگان خدا است كه در تفسير آيه(إِنَّ الَّذِينَ عِنْدَ رَبِّكَ لا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ
يُسَبِّحُونَهُ وَ لَهُ يَسْجُدُونَ)[1]
بحثى در باره اين جمله گذشت.
در
اين آيه شريفه فرموده:(يُسَبِّحُونَ لَهُ) با
اينكه ممكن بود بفرمايد يسبحونه و اين بدان جهت است كه خواست حصر و
اختصاص را برساند، و بفهماند فرشتگان تنها و تنها خدا را تسبيح مىگويند. و منظور
از(بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ) اين است كه
دائما در حال تسبيح اويند.
و
معناى آيه اين است كه: اگر اين كفار عارشان آمد از اينكه براى خداى يگانه سجده
كنند، بايد بدانند كه با تكبر آنان چنان نيست كه در عالم وجود كسى يافت نشود كه
براى او سجده كند، بلكه كسانى هستند كه دائما و لا ينقطع و بدون خستگى و ملال او
را تسبيح مىگويند، و آنها كسانى هستند كه نزد پروردگار تواند.
(وَ مِنْ آياتِهِ أَنَّكَ تَرَى الْأَرْضَ خاشِعَةً ...) كلمه
خاشعة از خشوع است كه به معناى اظهار ذلت است. و كلمه اهتزت از
مصدر اهتزاز است كه به معناى حركت شديد است. و كلمه ربت
از مصدر ربوه است كه به معناى نشو و نما و علو است. و منظور از اهتزاز
زمين و ربوه آن، به حركت در آمدنش به وسيله گياهانى است كه از آن سر درمىآورند، و
بلند مىشوند.
در
اين آيه شريفه استعارهاى تمثيلى به كار رفته، يعنى خشكى و بى گياهى زمين در
زمستان، و سپس سرسبز شدن و بالا آمدن گياهانش، به كسى تشبيه شده كه قبل افتاده حال
و داراى لباسهاى پاره و كهنه بوده، و خوارى و ذلت از سر و رويش مىباريده، و سپس
به مالى رسيده كه همه نارساييهاى زندگيش را اصلاح كرده، و جامههاى گرانبها بر تن
نموده، و داراى نشاطى و تبخترى شده است كه خرمى و ناز و نعمت از سر و رويش
هويداست.
و
اين آيه شريفه همانطور كه گفتيم در مقام اثبات معاد، و احتجاج بر آن است كه