نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 51
وسيله هدايت
است و هدايت هم همانا هدايت خدا است.
و
مراد از جمله(وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ)
اموات است يعنى كفارى هستند كه خاصيت پذيرفتن هدايت را ندارند، چون دلهايشان مهر
خورده.
(إِنْ أَنْتَ إِلَّا نَذِيرٌ) اين انحصار كه مىفرمايد: تو
بجز نذير چيز ديگرى نيستى ، انحصار حقيقى نيست، بلكه انحصار نسبى است، و
معنايش اين است كه: تو وظيفهاى به جز انذار خلق ندارى، و اما هدايت آنكه هدايت
مىشود، و اضلال آنكه گمراه است و هدايت نمىپذيرد به خاطر اينكه خدا به كيفر
اعمال زشتش گمراهش كرده، كار خداى سبحان است. و اگر در مقابل نذير كلمه
بشير را ذكر نكرد، با اينكه آن جناب هر دو صفت را داشت، براى اين بود كه
مقام، مقام انذار به تنهايى بود، و مناسبت اقتضا مىكرد تنها متعوض اين صفت شود،
علاوه بر اين در آيه بعدى، هر دو صفت را آورده بود.
(إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا
خَلا فِيها نَذِيرٌ) مفاد اين جمله آن طور كه سياق
اقتضاء دارد، اين است كه: ما تو را فرستاديم، تا بشير و نذير باشى، و اين كار ما
كارى نوظهور و غريب نيست، براى اينكه هيچ امتى از امم گذشته نيست، مگر آنكه نذيرى
در آنها بوده و گذشته، و اين فرستادن بشير و نذير از سنتهاى جارى خدا است، كه
همواره در خلقتش جريان دارد.
و
از ظاهر سياق برمىآيد كه مراد از نذير پيغمبرى است كه از ناحيه خدا مبعوث شود.
ولى
بعضى[1] از مفسرين
نذير را به مطلق كسانى تفسير كردهاند كه بشر را انذار مىكنند، چه پيغمبر باشد و
چه عالمى از علماء ليكن اين تفسير خلاف ظاهر آيه است.
بله
اين هم از آيه برنمىآيد كه نذير هر امتى، از خود آن امت بوده، چون نفرموده
خلا منها- از افراد آن امت نذيرى بوده و گذشته بلكه فرموده: (خَلا فِيها)- در آن امت نذيرى بوده و گذشته .
(وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ جاءَتْهُمْ
رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ وَ بِالزُّبُرِ وَ بِالْكِتابِ الْمُنِيرِ)
كلمه بينات به معناى آيات و معجزاتى است كه به حقانيت رسولان شهادت
دهد.
و
كلمه زبر جمع زبور است، و شايد مراد از آن به قرينه اينكه مقابل كتاب
قرار گرفته،