نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 460
(غافِرِ
الذَّنْبِ وَ قابِلِ التَّوْبِ شَدِيدِ الْعِقابِ ذِي الطَّوْلِ لا إِلهَ إِلَّا
هُوَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ)
اينكه در جمله(غافِرِ
الذَّنْبِ) و جمله(قابِلِ التَّوْبِ) مطلب را در قالب اسم فاعل آورده بعيد نيست كه
براى اين بوده كه بر استمرار تجددى دلالت كند، چون مغفرت و قبول توبه از صفات
فعليه خداست، و خداى تعالى همه روزه و لا يزال گناهانى را مىآمرزد و توبههايى را
قبول مىكند.
و
اگر جمله(وَ قابِلِ التَّوْبِ) را با واو
عاطفه آورد، ولى در جمله(شَدِيدِ الْعِقابِ) و
جمله(ذِي الطَّوْلِ) واو عاطفه به كار نبرد، بدين
جهت است كه مجموع(غافِرِ الذَّنْبِ وَ قابِلِ التَّوْبِ) به
منزله يك صفت است و يك رفتار خدا با بندگان گنهكار را افاده مىكند و آن اين است
كه ايشان را مىآمرزد، چيزى كه هست گاهى با توبه، و گاهى بدون توبه و با شفاعت.
كلمه
عقاب و همچنين معاقبة عبارت است از مؤاخذهاى كه در عاقبت گناه
متوجه گنهكار مىشود. راغب مىگويد: عقب و عقبى تنها در
مورد ثواب و اجر خير به كار مىرود، هم چنان كه در قرآن فرموده:(خَيْرٌ ثَواباً وَ خَيْرٌ عُقْباً) و نيز فرموده:(أُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ) و اما كلمه
العاقبة اگر بدون اضافه در كلام آيد، باز مختص به ثواب و اجر خير است و در
عذاب به كار نمىرود، مانند(وَ الْعاقِبَةُ
لِلْمُتَّقِينَ) و اگر به كلمهاى ديگر اضافه شود در اين صورت
گاهى در معناى عقوبت و عذاب مىآيد، مانند آيه(ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِينَ أَساؤُا) و آيه(فَكانَ عاقِبَتَهُما أَنَّهُما فِي النَّارِ). و اين در
حقيقت از باب استعاره گرفتن كلمهاى است در ضد معناى اصلىاش. و اما كلمه
عقوبت و معاقبة همواره در عذاب استعمال مىشود، و مختص بدانست[1].
بنا
بر اين كلمه شديد العقاب مانند كلمه ذو انتقام از اسماى
حسنايى است كه صفت خداى تعالى را در طرف عذاب حكايت مىكند، هم چنان كه كلمه
غفور و رحيم صفتش را در جانب رحمت حكايت مىنمايد.
و
اما كلمه طول - به طورى كه مجمع البيان[2]
گفته- به معناى انعامى است كه مدتش طولانى باشد. پس معناى ذو الطول با
معناى منعم يكى است. و هر دو از اسماى حسناى الهى است، و ليكن ذو
الطول اخص از منعم است، چون تنها نعمتهاى طولانى را شامل مىشود، ولى منعم هم آن
را شامل است و هم نعمتهاى كوتاه مدت را.