نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 443
فعاليت
دارند. و كلمه قبضة مصدر به معناى مقبوض است، و قبض بر هر
چيز و بودن آن در قبضه، كنايه است از تسلط تام بر آن، يا انحصار تسلط صاحب قبضه بر
آن. و مراد در اينجا معناى دوم است، چون آيه(وَ الْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ
لِلَّهِ)[1] و آياتى ديگر اين معنا را تاييد مىكند.
در
سابق هم مكرر گفتيم كه آيه معناى انحصار ملك و امر و حكم و سلطان و امثال آن در روز
قيامت براى خداى تعالى، اين نيست كه اين عناوين در دنيا منحصر در خدا نباشد، بلكه
معنايش اين است كه در قيامت اين عناوين بهتر ظهور دارد و اهل محشر آنها را به وضوح
درك مىكنند، بر خلاف دنيا كه در آنجا اين معانى براى همه روشن نيست و گرنه در
دنيا هم اين عناوين مال خدا است. پس معناى بودن زمين در قيامت در قبضه خدا، اين
است كه در قيامت اين معنا را براى مردم روشن مىشود، نه اينكه اصل آن تنها در
قيامت پيدا مىشود و خدا تنها در آن روز داراى چنين تسلط و مالكيت مىگردد.
(وَ السَّماواتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ)- يمين هر
چيزى، دست راست و سمتى كه از سمت ديگر قوىتر است مىباشد، و اين كلمه را به طور
كنايه در قدرت استعمال مىكنند. و از سياق آيه بر مىآيد كه حاصل دو جمله، يعنى دو
جمله(وَ الْأَرْضُ جَمِيعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ) و
جمله(وَ السَّماواتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ)،
اين است كه در آن روز سببهاى زمينى و آسمانى از سببيت مىافتند، و ساقط مىشوند و
آن روز اين معنا ظاهر مىگردد كه هيچ مؤثرى در عالم هستى بجز خداى سبحان نيست.
(سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ)- اين جمله
خداى تعالى را از شركهايى كه مشركين ورزيده و غير خدا را شريك در ربوبيت و الوهيت
خدا دانستند و در نتيجه تدبير عالم را به خدايان خود نسبت دادند و آنها را
پرستيدند، منزه مىدارد.
[توضيحى
در باره نفخه صور و صعقه آسمانيان و زمينيان و مقصود از استثناء(إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ) در آيه(وَ
نُفِخَ فِي الصُّورِ ...)]
(وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ
إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ ...) ظاهر آنچه در كلام خداى تعالى در
معناى نفخ صور آمده اين است كه اين نفخه دو بار صورت مىگيرد، يك بار براى اينكه همه
جانداران با هم بميرند، و يك بار هم براى اينكه همه مردگان زنده شوند. و اين معنا
از روايات وارده از ائمه اهل بيت (ع)، و بعضى از روايات وارده از طرق اهل سنت از
رسول خدا 6 برمىآيد، هر چند كه بعضى ديگر از روايات اهل سنت خالى از ابهام نيست
و همين جهت باعث شده كه