نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 444
بعضى[1]
از علماى اهل سنت، اين نظريه را اختيار كنند كه: نفخه صور در سه نوبت صورت
مىگيرد: اول براى ميراندن. دوم براى زنده كردن و بعث. و سوم براى فزع و صعقه. و
بعضى[2] ديگر
بگويند كه: چهار نفخه است و ليكن اثبات اين معنا از ظواهر آيات بسيار
مشكل است.
و
شايد همين انحصار نفخ صور در دو نفخه اماته و احيا ، باعث
شده كه كلمه صعق را در نفخه اول به مردن خلايق تفسير كنند، با اينكه
معروف از معناى اين كلمه غش كردن است. صاحب صحاح مىگويد: وقتى گفته مىشود:
صعق الرجل صعقا و تصعقا معنايش اين است كه غش كرد و اصعقه غيره ،
يعنى ديگرى او را به غش درآورد آن گاه مىگويد: صعقه در آيه (فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ) به
معناى مردن است[3].
و
جمله(إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ) استثنايى
است از اهل آسمانها و زمين. و اما اينكه اين استثناء شدگان چه كسانى هستند، بعضى[4]
گفتهاند: جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و عزرائيلند، كه پيشوايان فرشتگانند، چون
اين نامبردگان در هنگام نفخ صور نمىميرند، بلكه بعد از آن مىميرند.
بعضى[5]
ديگر گفتهاند: آن چهار نفر با حاملان عرشند. بعضى[6]
هم گفتهاند: آن نامبردگان با رضوان و حور و مالك و زبانيهاند. بعضى[7]
ديگر- كه سخنشان از همه سخنان سخيفتر و بىپايهتر است- گفتهاند: منظور از
جمله (مَنْ شاءَ اللَّهُ) ، خود خداى سبحان است.
و
خواننده عزيز توجه دارد كه هيچ يك از اين اقوال به دليلى از لفظ آيات كه بتوان
بدان استناد جست مستند نيستند.
بله
اگر براى خدا خلقى تصور شود كه در وراى آسمانها و زمين بوده باشند، آن وقت ممكن
است بگوييم استثناى مزبور به طور منقطع آنان را استثنا كرده.
و
يا بگوييم مرگ عبارت است از جدايى روح از جسد، و اين تنها در جانداران داراى جسد
تصور دارد، و اما ارواح نمىميرند، و منظور از استثنا ايشانند، و در اين صورت
استثناى مزبور منقطع نيست، بلكه متصل است، چون ارواح هم در بين(مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ) هستند.
مؤيد اين وجه بعضى از رواياتى است كه از ائمه اهل بيت (ع) رسيده.