نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 418
تنگى رزق
تصادفى است، چون مىبينيم كه بر طبق نظام جريان دارد، نتيجه مىگيريم كه پس به مشيت
مجرى اين نظام، يعنى خداى سبحان جريان مىيابد.
در
سابق هم در ذيل آيه(وَ تَرْزُقُ مَنْ تَشاءُ بِغَيْرِ
حِسابٍ)[1]
گفتارى در معناى رزق گذشت و به زودى در تفسير آيه(فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ ما أَنَّكُمْ تَنْطِقُونَ)[2]
نيز خواهد آمد- ان شاء اللَّه.
بحث
روايتى [ (رواياتى در باره توفى انفس، خواب و رؤيا)]
در
كتاب توحيد، از على (ع) روايت شده كه در ضمن حديثى كه پاسخ به سؤالات مردى است كه
آياتى از قرآن برايش مشتبه شده فرمود: اما آيه(يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ) با
آيه(اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها). و
آيه(تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا وَ هُمْ لا يُفَرِّطُونَ) و
آيه(الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمِي
أَنْفُسِهِمْ) و آيه(الَّذِينَ
تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمْ)،
(كه چطور در اولى قبض روح انسانها را به ملك الموت، و در دومى به خود خدا، و در
سومى به رسولان و در چهارمى و پنجمى به ملائكه نسبت مىدهد، جوابش اين است كه:)
همانا خداى تبارك و تعالى يگانه مدبر امور است، به هر طور كه خودش بخواهد و كسانى
از مخلوقات خود را كه مىخواهد موكل بر امورى مىكند كه خودش بخواهد، و اما ملك
الموت، خدا او را به خصوص، موكل براى قبض روح اشخاص معينى از خلق كه خود بخواهد
مىكند و رسولان را از ملائكه انتخاب نموده، و براى قبض روح بعضى ديگر از خلقش، كه
باز خودش بخواهد موكل مىكند.
و
چنان نيست كه هر علمى را كه صاحب علم داراى آن است، ممكن باشد براى همه مردم شرح
دهد، زيرا مردم همگى در درك علوم يكسان نيستند، بعضى قويند و بعضى ضعيف.
ديگر
اينكه اصلا بعضى از علوم هست كه مانند بعض ديگر قابل فرا گرفتن نيست، چون ما فوق
طاقت است، مگر كسى از اولياى خدا كه خدا آن را برايش آسان كرده و در حمل آن ياريش
كرده باشد.
و
اين مقدار تو را بس است كه بدانى كه خدا محيى (زنده كننده) و مميت (ميراننده)
[1] و روزى مىدهى هر كه را بخواهى بدون حساب. سوره آل عمران،
آيه 27.
[2] پس به پروردگار آسمان و زمين سوگند كه آن وعده حق است همان
طور كه سخن گفتن شما را نمىتوان حاشا كرد. سوره ذاريات، آيه 23.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 418