نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 392
(فَأَذاقَهُمُ اللَّهُ الْخِزْيَ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ
أَكْبَرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ) كلمه خزى به معناى ذلت و خوارى است و خدا به كفار اين قسم
عذاب را به صورتهاى مختلف چشانيد: گاهى به وسيله غرق و گاهى به فرو رفتن در زمين،
گاهى با صيحه آسمانى، گاهى با زلزله و مسخ شدن، و يا كشتار دسته جمعى.
(وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنَّاسِ فِي هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ لَعَلَّهُمْ
يَتَذَكَّرُونَ) يعنى براى مردم در اين قرآن از هر مثلى آورديم،
باشد كه متذكر گردند. و منظور از هر مثل اين است كه از هر نوع مثل چيزى آورديم، تا
شايد متنبه گشته و عبرت گيرند و با تذكر مضامين آن مثلها پند پذيرند.
(قُرْآناً عَرَبِيًّا غَيْرَ ذِي عِوَجٍ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ)
كلمه عوج به معناى انحراف و انعطاف است، و دو كلمه قرآنا
و عربيا منصوب به مدح است، يعنى فعل امدح- مدح مىكنم و
يا اخص- اختصاص مىدهم و امثال آن در تقدير است و يا حالى است متكى بر
وصف.
[مثلى
براى بيان حال موحد و مشرك(ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلًا
فِيهِ شُرَكاءُ ...)]
(ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلًا فِيهِ شُرَكاءُ مُتَشاكِسُونَ وَ رَجُلًا سَلَماً
لِرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيانِ ...) راغب مىگويد: كلمه
شكس - به فتح حرف اول و كسر حرف دوم- به معناى شخص بد اخلاق است. و در قرآن
جمله(شُرَكاءُ مُتَشاكِسُونَ) معنايش
شركايى است كه از بد خلقى هميشه با هم مشاجره داشته باشند [1]
و كلمه سلم را به چيزى تفسير كردهاند كه از آن يك نفر و ملك خالص او
باشد، نه اينكه جمع كثيرى در آن شريك باشند.
اين
آيه متضمن مثلى است كه خداى تعالى براى مشرك و موحد زده، مشركى كه ارباب و آلهه
متعدد و مختلف مىپرستد كه همه در شخص وى شريكند. و بر سر او با هم مشاجره دارند.
اين خدا او را دستور مىدهد كارى را انجام دهد و آن خداى ديگر از آن عملش نهى
مىكند، و هر يك از خدايان مىخواهند كه مشرك نامبرده بنده خصوصى او باشد. و تنها
او را خدمت كند.
و
موحدى كه خالص در اختيار يك مخدوم است و احدى با آن مخدوم در وى شركت ندارد، در
نتيجه موحد تنها او را بر طبق ارادهاش خدمت مىكند بدون اينكه كسى با خدا بر سر
او منازعه داشته باشد و نزاعش منجر به حيرت گردد.