نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 34
(إِلَّا فِي كِتابٍ)- منظور از
اين كتاب، لوح محفوظ است، كه دگرگونى بدان راه ندارد، و در آن نوشته شده: عمر فلان
شخص به پاداش فلان عملش زياد مىشود، و عمر آن ديگرى به خاطر فلان عملش كم
مىگردد، و خلاصه كتابى كه نوشتههايش تغيير نمىيابد، لوح محفوظ است، نه كتاب محو
و اثبات كه آن مورد تغيير است.
و
سياق آيه مىفهماند كه در مقام توصيف علم ثابت است. و مفسرين در تفسير دو جمله(وَ ما يُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا يُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ)
وجوهى ديگر ذكر كردهاند، كه همهاش ضعيف است، و چون در نقل آنها فايدهاى نديديم
از نقل آن گذشتيم.
(إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ)- اين جمله هم تعليل و هم
بيانگر مضمون آيه است، كه كيفيت خلقت انسان و پديد آوردن و بقاء دادن به آن را
توصيف مىكرد، و معنايش اين است كه: اين تدبير دقيق و متين و مسلط بر كليات حوادث
و جزئيات آن، كه هر چيز و هر حادثه را در جاى خود قرار داده، بر خدا آسان است، چون
خدا هم عليم است، و هم قدير، و با علم و قدرتش بر هر چيزى محيط است، پس او رب
انسانها است، همان طور كه رب هر چيز ديگر است.
[تمثيل
حال مؤمن و كافر به درياى شيرين و درياى شور]
(وَ ما يَسْتَوِي الْبَحْرانِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ سائِغٌ شَرابُهُ وَ هذا مِلْحٌ
أُجاجٌ ...)بعضى[1] گفتهاند:
كلمه عذب به معناى آب پاكيزه است، و كلمه فرات به معناى
آبى است كه سوز عطش را مىشكند، و يا آبى است كه خنك باشد. و كلمه
سائغ آن آبى را گويند كه از گوارايى، با سهولت به حلق فرو رود. و كلمه
اجاج به معناى آبى است كه به خاطر شورى و يا تلخى، حلق را مىسوزاند.
(وَ مِنْ كُلٍّ تَأْكُلُونَ لَحْماً طَرِيًّا وَ تَسْتَخْرِجُونَ حِلْيَةً
تَلْبَسُونَها)- لحم طرى به معناى گوشت تازه و لطيف
است، و منظور از آن، گوشت ماهى، و يا هم آن و هم گوشت مرغابى دريايى است، و مراد
از حلية كه از دريا استخراج مىكنند، لؤلؤ، مرجان و انواع صدفها است،
هم چنان كه در جاى ديگر فرموده:(يَخْرُجُ مِنْهُمَا
اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ)[2].
در
اين آيه شريفه مؤمن و كافر را به درياى شيرين و شور مثل مىزند، و يكسان نبودن آن
دو را در كمال فطرى بيان مىكند، هر چند كه در بسيارى از خواص انسانى و آثار آن
مثل همند، ولى مؤمن به همان فطرت اولى و اصلى خودش باقى است، و در نتيجه به سعادت