نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 33
(ثُمَّ جَعَلَكُمْ أَزْواجاً)-
يعنى شما را مرد و زن قرار داد. بعضى[1] از مفسرين
گفتهاند:
يعنى زوجيت را بين شما تقدير نمود، و بعضى را همسر بعضى ديگر كرد . ولى اين
معنا به طورى كه مىبينيد دلچسب نيست. بعضى[2]
ديگر گفتهاند: معنايش اين است كه: خداوند شما را اصناف و تيرههاى مختلف
كرد . و اين معنا هم مثل معناى سابق است.
و
در جمله(وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثى وَ لا تَضَعُ إِلَّا
بِعِلْمِهِ) حرف من زايده است كه براى تاكيد نفى آورده شده، و
حرف باء در كلمه بعلمه براى مصاحبت است، و كلمه
بعلمه حال از حمل و وضع هر دو است، و معنايش اين است كه: هيچ انثى (ماده)
حامله نمىشود، و وضع حمل نمىكند، مگر آنكه علم خدا مصاحب با حمل او و وضع اوست.
بعضى
از مفسرين گفتهاند: جمله الا بعلمه حال از فاعل است، و حال
بودنش از حمل و وضع و همچنين از دو مفعول آن دو، يعنى از محمول و موضوع خلاف ظاهر
است .
و
ليكن اين حرف مورد قبول نيست.
(وَ ما يُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا يُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِي
كِتابٍ)- يعنى عمر احدى امتداد نمىيابد، و زياد نمىشود، و در نتيجه كسى
معمر نمىگردد، و از عمر احدى كاسته نمىشود، مگر آنكه همهاش در كتابى ضبط است.
در
نتيجه جمله (وَ ما يُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ)- و هيچ
معمرى عمر داده نمىشود از قبيل اين تعبير است كه آن زندانى به يوسف گفت:(إِنِّي أَرانِي أَعْصِرُ خَمْراً)[3]
(همان طور كه در اين تعبير بعد از بيدار شدن از خواب مىگويد من خود را مىبينم، و
گر نه در خواب تنها مشغول به گرفتن آب انگور بوده، نه تماشاى خود)، همچنين در جمله
مورد بحث بعد از عمر دادن خدا به كسى، آن كس معمر مىشود، نه قبل از آن، چون اگر
فرضا كسى قبل از عمر دادن معمر باشد، ديگر فرض ندارد كه دوباره عمر داده شود. پس
كلمه معمر به جاى نايب فاعل، يعنى كلمه احد نشسته است، و
تقدير و ما يعمر من احد است.
(وَ لا يُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ)- ضمير در عمره به
كلمه معمر برمىگردد، البته به اعتبار همان موصوف احد كه
حذف شده، و معناى جمله اين است كه: از عمر احدى كم نمىشود (مگر آنكه ...) و گر نه
ناقص شدن عمر كسى كه فرض كردهايم معمر است، تناقض و خلاف فرض است.
[1] ( 1 و 2) مجمع البيان، ج 8، ص 403، و تفسير روح المعانى، ج 22، ص
177.
[2] ( 1 و 2) مجمع البيان، ج 8، ص 403، و تفسير روح المعانى، ج 22، ص
177.
[3] من خود را در خواب مىبينم كه آب انگور جهت خمر مىگيرم.
سوره يوسف، آيه 36.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 33