نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 324
داد، و هم
فرزندانش را و مثل آنان را به وى برگردانيد. و اين كار را به مقتضاى رحمت خود كرد،
و به اين منظور كرد تا سرگذشت او مايه تذكر عابدان باشد[1].
2-
ثناى جميل خداى تعالى نسبت به آن جناب: خداى تعالى ايوب (ع) را در زمره انبيا و از
ذريه ابراهيم شمرده، و نهايت درجه ثنا را بر او خوانده[2]
و در سوره ص او را صابر، بهترين عبد، و اواب خوانده است[3].
3-
داستان آن جناب از نظر روايات: در تفسير قمى آمده كه پدرم از ابن فضال، از عبد
اللَّه بن بحر، از ابن مسكان، از ابى بصير، از امام صادق (ع) چنين حديث كرد كه ابو
بصير گفت: از آن جناب پرسيدم گرفتاريهايى كه خداى تعالى ايوب (ع) را در دنيا
بدانها مبتلا كرد چه بود، و چرا مبتلايش كرد؟ در جوابم فرمود: خداى تعالى نعمتى به
ايوب ارزانى داشت، و ايوب (ع) همواره شكر آن را به جاى مىآورد، و در آن تاريخ
شيطان هنوز از آسمانها ممنوع نشده بود و تا زير عرش بالا مىرفت. روزى از آسمان
متوجه شكر ايوب شد و به وى حسد ورزيده عرضه داشت: پروردگارا! ايوب شكر اين نعمت كه
تو به وى ارزانى داشتهاى به جاى نياورده، زيرا هر جور كه بخواهد شكر اين نعمت را
بگذارد، باز با نعمت تو بوده، از دنيايى كه تو به وى دادهاى انفاق كرده، شاهدش هم
اين است كه: اگر دنيا را از او بگيرى خواهى ديد كه ديگر شكر آن نعمت را نخواهد
گذاشت. پس مرا بر دنياى او مسلط بفرما تا همه را از دستش بگيرم، آن وقت خواهى ديد
چگونه لب از شكر فرو مىبندد، و ديگر عملى از باب شكر انجام نمىدهد. از ناحيه عرش
به وى خطاب شد كه من تو را بر مال و اولاد او مسلط كردم، هر چه مىخواهى بكن.
امام
سپس فرمود: ابليس از آسمان سرازير شد، چيزى نگذشت كه تمام اموال و اولاد ايوب از
بين رفتند، ولى به جاى اينكه ايوب از شكر بازايستد، شكر بيشترى كرد، و حمد خدا
زياده بگفت. ابليس به خداى تعالى عرضه داشت: حال مرا بر زراعتش مسلط گردان. خداى
تعالى فرمود: مسلطت كردم. ابليس با همه شيطانهاى زير فرمانش بيامد، و به زراعت
ايوب بدميدند، همه طعمه حريق گشت. باز ديدند كه شكر و حمد ايوب زيادت يافت. عرضه
داشت: پروردگارا مرا بر گوسفندانش مسلط كن تا همه را هلاك سازم، خداى تعالى مسلطش
كرد. گوسفندان هم كه از بين رفتند باز شكر و حمد ايوب بيشتر شد.
[1] سوره انبياء، آيه 83 و 84. سوره ص، آيه 41 و 44.