نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 301
من برترى
دادى و او را خليل خود كردى، موسى را برترى دادى و او را كليم خود ساختى.
خداى
تعالى وحى فرستاد كه اى داوود ما آنان را امتحان كرديم، به امتحاناتى كه تا كنون
از تو چنان امتحانى نكردهايم، اگر تو هم بخواهى امتيازى كسب كنى بايد به تحمل
امتحان تن دردهى. عرضه داشت: مرا هم امتحان كن.
پس
روزى در حينى كه در محرابش قرار داشت، كبوترى به محرابش افتاد، داوود خواست آن را
بگيرد، كبوتر پرواز كرد و بر دريچه محراب نشست. داوود بدانجا رفت تا آن را بگيرد.
ناگهان از آنجا نگاهش به همسر اوريا فرزند حيان افتاد كه
مشغول غسل بود.
داوود
عاشق او شد، و تصميم گرفت با او ازدواج كند. به همين منظور اوريا را به بعضى از
جنگها روانه كرد، و به او دستور داد كه همواره بايد پيشاپيش تابوت باشى- و تابوت
عبارت است از آن صندوقى كه سكينت در آن بوده- اوريا به دستور داوود عمل كرد و كشته
شد.
بعد
از آنكه عده آن زن سرآمد، داوود با وى ازدواج كرد، و از او داراى فرزندى به نام
سليمان شد. روزى در بينى كه او در محراب خود مشغول عبادت بود، دو مرد بر او وارد
شدند، داوود وحشت كرد. گفتند مترس ما دو نفر متخاصم هستيم كه يكى به ديگرى ستم
كرده- تا آنجا كه مىفرمايد- و ايشان اندكند.
پس
يكى از آن دو به ديگرى نگاه كرد و خنديد، داوود فهميد كه اين دو متخاصم دو
فرشتهاند كه خدا آنان را نزد وى روانه كرده، تا به صورت دو متخاصم مخاصمه راه
بيندازند و او را به خطاى خود متوجه سازند پس داوود (ع) توبه كرد و آن قدر گريست
كه از اشك چشم او گندمى آب خورد و روييد.
آن
گاه صاحب مجمع البيان مىگويد- و چه خوب هم مىگويد- داستان عاشق شدن داوود سخنى
است كه هيچ ترديدى در فساد و بطلان آن نيست، براى اينكه اين نه تنها با عصمت انبيا
سازش ندارد، بلكه حتى با عدالت نيز منافات دارد، چطور ممكن است انبيا كه امينان
خدا بر وحى او و سفرايى هستند بين او و بندگانش، متصف به صفتى باشند كه اگر يك
انسان معمولى متصف بدان باشد، ديگر شهادتش پذيرفته نمىشود و حالتى داشته باشند كه
به خاطر آن حالت، مردم از شنيدن سخنان ايشان و پذيرفتن آن متنفر باشند؟![1].
مؤلف:
اين داستان كه در روايات مذكور آمده از تورات گرفته شده، چيزى كه هست نقل تورات از
اين هم شنيعتر و رسواتر است، معلوم مىشود آنهايى كه داستان مزبور را در