نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 290
ملك
از باب استعاره به كنايه خواهد بود كه مراد از آن اين است كه: ملك او را تقويت
نموده، اساس آن را به وسيله هيبت و لشكريان و خزينهها و حسن تدبير محكم كرده، همه
وسائل محكم شدن سلطنت را برايش فراهم كرده بوديم.
[مراد
از حكمت ، فصل الخطاب كه به داوود 7 داده شده
بود]
و
كلمه حكمت در اصل به معناى نوعى از حكم است، و مراد از آن، معارف حق و
متقنى است كه به انسان سود بخشد و به كمال برساند. بعضى[1]
ديگر گفتهاند: مراد از آن، نبوت است. بعضى[2]
ديگر گفتهاند: مراد از آن، زبور و علم شرايع است. و بعضى ديگر معانى ديگرى براى
حكمت ذكر كردهاند كه هيچ يك از آنها معناى خوبى نيست.
و
كلمه فصل الخطاب به معناى آن است كه انسان قدرت تجزيه و تحليل يك كلام
را داشته باشد، و بتواند آن را تفكيك كند و حق آن را از باطلش جدا كند. و اين معنا
با قضاوت صحيح در بين دو نفر متخاصم نيز منطبق است.
بعضى[3]
از مفسرين گفتهاند: مراد از فصل الخطاب كلامى است متوسط بين ايجاز و
اطناب، يعنى كلامى كه بسيار كوتاه نباشد به حدى كه معنا را نرساند و آن قدر هم
طولانى نباشد كه شنونده را خسته كند . بعضى[4]
ديگر گفتهاند: مراد از آن، جمله اما بعد است، كه قبل از سخن
مىآورند، چون اولين كسى كه اين رسم را باب كرد داوود (ع) بود.
ولى
آيه بعدى كه مىفرمايد:(وَ هَلْ أَتاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ
...) مؤيد همان معنايى است كه ما براى فصل الخطاب كرديم.
(وَ هَلْ أَتاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ)
كلمه خصم مانند كلمه خصومت مصدر است و در اين جا منظور
اشخاصى است كه خصومت در بينشان افتاده. و كلمه تسور به معناى بالا
رفتن بر ديوار بلند است، مانند كلمه تسنم كه به معناى بالا رفتن بر
كوهان شتر است. و كلمه تذرى كه به معناى بالا رفتن بر بلندى كوه است.
مفسرين كلمه محراب را به بالاخانه و شاهنشين معنا كردهاند. و
استفهام هل آتيك به منظور به شگفتى واداشتن و تشويق به شنيدن خبر است.
و
معناى آيه اين است كه: اى محمد آيا اين خبر به تو رسيده كه قومى متخاصم از ديوار
محراب داوود (ع) بالا رفتند؟
(إِذْ دَخَلُوا عَلى داوُدَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ ...) كلمه
اذ ظرف است براى جمله تسوروا ، هم چنان كه اذ اولى
ظرف است