نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 289
سخرنا باشد، هم چنان كه در جاى ديگر از كلام خداى تعالى همين طور آمده، و آن
آيه(يا جِبالُ
أَوِّبِي مَعَهُ وَ الطَّيْرَ)[1] است كه در آن سخنى از تسبيح نرفته. و كلمه
عشى به معناى شام و كلمه اشراق به معناى صبح است.
كلمه
ان در جمله(إِنَّا سَخَّرْنَا) تعليل را
مىرساند. و آيه شريفه با آياتى كه بدان عطف شده همه بيانگر اين معنا است كه داوود
(ع) مردى نيرومند در ملك و نيرومند در علم، و اواب به سوى پروردگار
خويش بوده است.
(وَ الطَّيْرَ مَحْشُورَةً كُلٌّ لَهُ أَوَّابٌ) كلمه
محشورة از حشر به معناى جمعآورى به زور است، و معناى جمله اين
است كه: ما طير را هم تسخير كرديم با داوود، كه بى اختيار و به اجبار دور او جمع
مىشدند و با او تسبيح مىگفتند.
جمله(كُلٌّ لَهُ أَوَّابٌ) جملهاى است استينافى كه تسبيح
كوهها و مرغان را كه قبلا ذكر شده بود بيان مىكند، و معنايش اين است كه: هر يك
از كوهها و مرغان اواب بودند، يعنى بسيار با تسبيح به سوى ما رجوع
مىكردند، چون تسبيح يكى از مصاديق رجوع به سوى خداست. البته احتمال بعيدى هست در
اينكه ضمير له به داوود برگردد. اين را هم بايد دانست كه تاييد خداى
تعالى از داوود (ع) به اين نبوده كه كوهها و مرغان را تسبيحگو كند، چون
تسبيحگويى اختصاص به اين دو موجود ندارد، تمامى موجودات عالم به حكم آيه(وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ
تَسْبِيحَهُمْ)[2]
تسبيح مىگويند بلكه تاييدش از اين بابت بوده كه تسبيح آنها را موافق و هماهنگ
تسبيح آن جناب كرده و صداى تسبيح آنها را به گوش وى و به گوش مردم مىرسانده،- كه
گفتار ما در معناى تسبيح موجودات براى خدا سبحان در تفسير آيه 44 سوره
اسرى، گذشت و گفتيم كه تسبيح آنها نيز به زبان قال است، نه به زبان حال.
(وَ شَدَدْنا مُلْكَهُ وَ آتَيْناهُ الْحِكْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ)
راغب مىگويد: كلمه شد به معناى گره محكم است، وقتى گفته مىشود:
شددت الشيء معنايش اين است كه: گره آن را محكم بستم [3].
بنا به گفته وى شد
[1] اى كوهها و اى مرغان شما نيز با داوود تسبيح گوييد. سوره
سبا، آيه 10.
[2] هيچ چيز نيست مگر آنكه خدا را به حمد تسبيح مىگويد، و ليكن
شما تسبيح آنها را نمىفهميد. سوره اسرى، آيه 44.