نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 277
سوگند
خورده، چيزى نظير(إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ)
بوده است، چون علاوه بر قرائنى كه گفتيم، در اين سوره مكرر متعرض انذار آن جناب
شده است.
مفسرين،
هم در باره اعراب و هم در باره معناى آيه(ص وَ الْقُرْآنِ ذِي
الذِّكْرِ) وجوه بسيار آوردهاند كه بيشتر آنها بىمعنا است و ما از ايراد آن
خوددارى كرديم، چون فايدهاى نداشت.
و
معناى آيه مورد بحث- و خدا داناتر است- اين است كه: من به قرآن كه متضمن ذكر و
يادآورى است سوگند مىخورم كه تو به طور قطع و يقين از انذاركنندگانى، بلكه آنهايى
كه كافر شدند، از قبول اين معنا و پيروى تو امتناع ورزيدند و مخالفت كردند.
(كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ فَنادَوْا وَ لاتَ حِينَ
مَناصٍ) كلمه قرن به معناى مردمى است كه در يك عصر زندگى
مىكنند. و كلمه مناص مصدر ناص- ينوص است كه بنا به گفته
صاحب مجمع البيان[1] اگر
با نون خوانده شود معناى تاخر را مىدهد و اگر با باء
خوانده شود معناى تقدم را مىدهد. بعضى[2]
هم آن را به معناى فرار دانستهاند.
و
معناى آيه چنين است كه: ما قبل از اين كفار، چه بسيار قرنها و امتها را كه به
كيفر تكذيب پيامبران منذر هلاك كرديم، و در هنگام نزول عذاب ديگر مجال فرار
برايشان نماند و گفتن واويلا به دردشان نخورد و هر چه فرياد زدند:(يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ) سودى به حالشان نبخشيد و هر
چه به خداى سبحان استغاثه كردند، فايدهاى نديدند، چون هنگام، هنگام تاخر عذاب و
مؤاخذه نبود و يا هنگام فرار نبود.
(وَ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ وَ قالَ الْكافِرُونَ هذا ساحِرٌ
كَذَّابٌ) يعنى تعجب كردند از آمدن منذرى از جنس خودشان، يعنى از جنس بشر، چون
مسلك وثنيت منكر رسالت بشر است.
كفار
در اينكه گفتهاند:(هذا ساحِرٌ كَذَّابٌ)اشاره كردهاند به رسول خدا 6 و او را متهم به سحر كردهاند، چون از آوردن مثل
آنچه كه آن جناب آورد يعنى قرآن عاجز شدند. و نيز آن جناب را متهم كردند به دروغ،
و گمان كردند كه وى به دروغ، قرآن و معارف حقيقى آن را به خدا نسبت مىدهد.