نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 278
(أَ
جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً إِنَّ هذا لَشَيْءٌ عُجابٌ) كلمه عجاب بدون تشديد جيم، اسم
مبالغه است، و با تشديد جيم مبالغه بيشترى را مىرساند، و معنايش بسيار
عجيب است.
و
اين جمله تتمه كلام كفار است و استفهام در آن استفهام تعجب است، يعنى شنونده را به
تعجب واداشتن. و كلمه جعل به معناى گرداندن و قرار دادن است، و- به
طورى كه گفتهاند[1]- تصيير به
حسب قول و اعتقاد و ادعا است، نه به حسب واقع، هم چنان كه در آيه(وَ جَعَلُوا الْمَلائِكَةَ الَّذِينَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ إِناثاً)[2]
مؤنث قرار دادن ملائكه به حسب ادعا و اعتقاد است، نه اينكه راستى جنس ملك را تغيير
داده باشند.
پس
در آيه مورد بحث معناى اينكه گفتند: آيا محمد 6 خدايان را يك خدا كرده؟ اين است
كه: آيا الوهيت آلهه را باطل كرده و آن را منحصر در يك خدا كرده كه مىگويد
لا اله الا اللَّه ؟
[بيان
سخنان اشراف و بزرگان كفار در رد دعوت پيامبر اكرم 6 و
سفارش به ادامه پرستش آلهه]
(وَ انْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا عَلى آلِهَتِكُمْ
إِنَّ هذا لَشَيْءٌ يُرادُ) اينكه انطلاق را به بزرگان و اشراف
قوم نسبت داده و نيز كلام حكايت شده را از همان اشراف حكايت كرده، اشاره به اين
معنا دارد كه اشراف قريش نزد رسول خدا 6 جمع شدند و در باره حل مشكلى كه آن جناب
با دعوت خود به سوى توحيد و ترك آلهه پيش آورده بود با آن جناب گفتگو كردند، تا به
نوعى آن جناب را متمايل نمايند، و آن جناب حاضر نشدهاند به هيچ يك از سخنان آنان
تن در دهند، در نتيجه اشراف به راه افتاده و به يكديگر و يا به پيروان خود
گفتهاند: برويد و در پايدارى و حمايت از خدايان خود پايمردى و شكيبايى به خرج
دهيد. اين مطلبى را كه ما از لحن آيه استفاده كرديم مورد تاييد رواياتى است كه: در
شان نزول آيه وارد شده، و ان شاء اللَّه به زودى در بحث روايتى خواهد آمد.
در
جمله(أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا عَلى آلِهَتِكُمْ)
كلمه گفتند در تقدير است و تقدير آن چنين است اشراف قوم به راه
افتادند، در حالى كه مىگفتند: برويد و بر حمايت از خدايان پايمردى كنيد و پرستش
آنها را ترك مكنيد، هر چند كه محمد 6 اين عمل را نكوهش كند . و از ظاهر
سياق برمىآيد كه اين كلام را به يكديگر گفته باشند،