نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 228
است به نفع
ايشان و عليه خدا. و حال آنكه مىدانيم اين طور نيست، بلكه خداى تعالى مىخواهد در
اين آيه مردم را توبيخ كند، نه اينكه بهانه به دست ايشان بدهد.
(قالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْياناً فَأَلْقُوهُ فِي الْجَحِيمِ)
كلمه بنيان مصدر براى بنى، يبنى است، و مراد از آن اسم
مفعول، يعنى مبنى است. و كلمه جحيم به معناى آتشى است كه
شعلههايش شديد باشد، و معنايش اين است كه: براى شكنجه وى محلى بسازيد كه گنجايش
آتش افروخته داشته باشد، سپس وى را در آن آتش بيفكنيد.
(فَأَرادُوا بِهِ كَيْداً فَجَعَلْناهُمُ الْأَسْفَلِينَ)
كلمه كيد به معناى حيله است. و مراد از آن نقشه كشيدن براى نابودى
ابراهيم (ع) و سوزاندنش در آتش است. و جمله(فَجَعَلْناهُمُ الْأَسْفَلِينَ) كنايه است از اينكه ما ابراهيم را
بر آنان غالب ساختيم، به طورى كه نقشه شوم آنان هيچ اثرى در وى نگذاشت و آن اين
بود كه به آتش گفتيم: براى ابراهيم سرد و گلستان باش:(يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهِيمَ)[1].
در
اينجا يك فصل از داستانهاى ابراهيم (ع) خاتمه مىيابد و خلاصه آن اين است كه:
ابراهيم (ع) عليه پرستش بتها قيام كرد و با بتپرستان به خصومت برخاست و سرانجام
كارش بدينجا كشيد كه او را در آتش افكندند و خداى تعالى نقشه ايشان را باطل و
بىاثر كرد.
(وَ قالَ إِنِّي ذاهِبٌ إِلى رَبِّي سَيَهْدِينِ) از اينجا
فصل ديگرى از داستانهاى ابراهيم (ع) شروع مىشود، و آن عبارت است از: مهاجرت وى از
بين قومش، و درخواست فرزند صالحى از خدا و اجابت خدا درخواست او را، و داستان ذبح
كردن اسماعيل و آمدن گوسفندى به جاى اسماعيل.
[مراد
ابراهيم 7 از اينكه فرمود:(إِنِّي ذاهِبٌ إِلى
رَبِّي سَيَهْدِينِ)]
پس
در حقيقت جمله(وَ قالَ إِنِّي ذاهِبٌ إِلى رَبِّي ...)
خلاصهاى است از گفتار مفصلى كه قبلا با آزر داشت، و به وى فرموده بود:(وَ أَعْتَزِلُكُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ أَدْعُوا رَبِّي عَسى
أَلَّا أَكُونَ بِدُعاءِ رَبِّي شَقِيًّا)[2].
[2] من از شما و آنچه به جاى خدا مىخوانيد دورى و كنارهگيرى
مىكنم و از پروردگارم حاجت مىطلبم، اميدوارم حاجت خواهىام از پروردگارم
بىنتيجه نباشد. سوره مريم، آيه 48.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 228