نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 220
خوانده، به
منظور تعظيم است. و- به طورى كه از سياق استفاده مىشود- منظور از نداى نوح همان
نفرينى است كه به قوم خود كرد و به درگاه پروردگار خويش براى هلاكت آنان استغاثه
نمود، همان نفرينى كه در آيه(وَ قالَ نُوحٌ رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكافِرِينَ
دَيَّاراً)[1] و نيز آيه(فَدَعا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ
فَانْتَصِرْ)[2] حكايت شده است.
(وَ نَجَّيْناهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ) كلمه
كرب - به طورى كه راغب[3] گفته- به
معناى اندوه شديد است. و مراد از آن در اينجا همان طوفان و يا آزار قوم نوح است. و
مراد از اهل نوح، اهل بيت او و گروندگان به او از قوم خودش است، هم
چنان كه در باره آنان در سوره هود فرموده:( قُلْنَا احْمِلْ
فِيها مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ)(اثْنَيْنِ وَ أَهْلَكَ إِلَّا
مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ وَ مَنْ آمَنَ )[4]. و
كلمه أهل همان طور كه بر همسر مرد و فرزندانش اطلاق مىشود، بر همه
خواص آدمى نيز اطلاق مىشود.
(وَ جَعَلْنا ذُرِّيَّتَهُ هُمُ الْباقِينَ) يعنى ذريه
او را از بين همه مردم جزو باقى ماندگان قرار داديم، كه بعد از قرن نوح (ع) در
زمين باقى بمانند- و ما در داستان نوح (ع) در سوره هود راجع به اين معنا بحث
كرديم.
(وَ تَرَكْنا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ) مراد از
كلمه ترك باقى گذاشتن است و مراد از كلمه آخرين امم بعد
از نوح (ع) و قبل از رسول خدا 6 است، نه فقط امتهاى گذشته. و اين جمله را بعد
از ذكر ابراهيم (ع) نيز در همين سوره آورده، و در همين قصه در سوره شعراء به جاى
اين عبارت فرموده:(وَ اجْعَلْ لِي لِسانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ) و
ما در آن سوره از اين عبارت چنين استفاده كرديم كه مراد از لسان صدق
اين است كه خداوند بعد از ابراهيم كسى را مبعوث كند كه دعوت ابراهيم (ع) را در بشر
دنبال نموده و مردم را به سوى كيش او كه همان دين توحيد است بخواند.
[1] پروردگارا از كافران احدى را بر روى زمين باقى مگذار. سوره
نوح، آيه 26.
[2] پروردگار خود را چنين خواند كه: من زير دست شدم و از تو يارى
مىخواهم. سوره قمر، آيه 10.
[4] بدو گفتيم: از هر نر و مادهاى دو تا و نيز اهل بيتت را به
جز آنهايى كه قرار است هلاك شوند داخل كشتى كن، و نيز همه كسانى را كه ايمان
آوردهاند در آن حمل كن. سوره هود، آيه 40.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 220