نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 175
يك بيت
اتفاقى از آن جناب سرزد، و نخواسته شعر بگويد [1].
اين
بيت از آن جناب نقل شده و در بارهاش بحث زيادى كردهاند، و به نظر ما طرح روايت و
نپذيرفتن آن آسانتر از آن است كه شعر بودن آن را انكار كنيم، و يا بگوييم به طور
اتفاق از آن جناب سرزده، و قصد شعر گفتن نداشته.
و
در الدر المنثور در تفسير جمله(لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ
حَيًّا ...) گفته: ممكن است مراد از كسى كه زنده باشد ، كسى كه
عاقل باشد بوده باشد، هم چنان كه از على (ع) هم اين معنا نقل شده[2].
و
در تفسير قمى در روايت ابى الجارود از حضرت ابى جعفر (ع) نقل شده كه در تفسير
جمله (وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ) تا
جمله محضرون فرموده: خدايان مشركين توانايى يارى مشركين را ندارند، و
مشركين قشونى هستند براى آلهه كه روزى احضار مىشوند[3].
و
از تفسير عياشى نقل شده كه از حلبى از امام صادق (ع) روايت كرده كه فرمود: ابى بن
خلف استخوان پوسيدهاى را از ديوارى كند، و آن را با دست نرم كرد و با خود گفت:
آيا بعد از آنكه استخوانى پوسيده شديم، دوباره به خلقتى جديد خلق مىشويم؟ خداى
تعالى در پاسخش اين آيه را فرستاد:(قالَ مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ
وَ هِيَ رَمِيمٌ قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ
بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ)[4].
مؤلف:
الدر المنثور به طرقى بسيار نظير اين حديث را از ابن عباس، عروة بن زبير، قتاده،
سدى، و عكرمه آورده، و نيز از ابن عباس روايت كرده كه گفت: گوينده اين سخن عاص بن
وائل بوده و باز به طرقى ديگر از ابن عباس نقل كرده كه گفت: گوينده آن عبد اللَّه
بن ابى بوده است[5].
و
در كتاب احتجاج در ضمن احتجاج امام صادق (ع) آمده كه: سائل پرسيد: آيا روح آدمى
بعد از بيرون شدن از قالبش متلاشى مىشود؟ و يا هم چنان باقى مىماند؟ امام (ع)
فرمود: نه، بلكه تا روزى كه در صور دميده شود باقى مىماند، و