نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 16 صفحه : 56
مىگويد: پس
عرضه داشتم آيا هارون برادر پدرى و مادرى موسى (ع) بود؟
فرمود:
بله، مگر نشنيدى كلام خداى عز و جل را كه مىفرمايد: اى پسر مادرم ريشم و
سرم را مگير ، پرسيدم: كدام يك بزرگتر بودند؟ فرمود: هارون، پرسيدم: وحى به
هر دو نازل مىشد؟
فرمود:
وحى به موسى مىشد و موسى به هارون وحى مىكرد.
پرسيدم:
بفرماييد ببينم آيا حكومت در بنى اسرائيل و منصب قضاوت و امر و نهى به هر دو
واگذار بود؟ فرمود: موسى با پروردگارش مناجات مىكرد، و آنچه به سويش وحى مىشد
مىنوشت، و با آن علم، در بنى اسرائيل قضاوت مىكرد، و چون براى مناجات غايب مىشد
هارون خليفه و جانشين او مىشد. پرسيدم: كدام يك زودتر از دنيا رفتند؟ فرمود:
هارون
قبل از موسى، و هر دو در تيه درگذشتند. پرسيدم: آيا موسى فرزندى هم
داشت؟
مؤلف:
اشكالى به اين روايت متوجه است اين است كه: ذيلش با رواياتى ديگر كه دلالت بر
فرزند داشتن آن جناب دارد، نمىسازد، هم چنان كه از تورات نيز برمىآيد كه آن حضرت
فرزند داشته.
و
در تفسير جوامع الجامع در ذيل جمله(وَ اسْتَكْبَرَ هُوَ وَ
جُنُودُهُ) از معصوم (ع) روايت كرده كه فرمود: يكى از پيامها كه موسى (ع) از
پروردگارش حكايت كرده اين است كه فرمود: كبريا و عظمت جامه من است (تنها شايسته من
است) و هر كس بخواهد در يكى از آن دو با من منازعه كند، در آتشش مىافكنم[2].
و
در كافى به سند خود از طلحة بن زيد، از امام صادق (ع) روايت كرده كه فرمود: ائمه در
كتاب خدا دو قسمند. يكى پيشوايان هدايت، كه در بارهشان فرمود:(وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا) يعنى قرار
داديم ايشان را امامانى كه به امر ما هدايت مىكنند، نه به امر مردم، بلكه امر خدا
را بر امر خود و حكم خدا را بر حكم خود مقدم مىدارند، قسم دوم پيشوايان ضلالت، كه
در بارهشان فرمود:(وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ
إِلَى النَّارِ) ايشان را قرار داديم پيشوايانى كه مردم را به
سوى آتش مىخوانند، امر خود را قبل از حكم خدا، و مقدم بر آن مىدانند، و بر طبق
هوى و هوسها، بر خلاف آنچه در كتاب خداى عز و جل هست، عمل مىكنند[3].