نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 16 صفحه : 514
جناب) به آن
زن گفت: چقدر حياى تو كم است، و چقدر پر رو و بى اختيارى در مقابل مردان، رسول خدا
6 فرمود: اى حفصه دست از او بردار كه او از تو بهتر است، براى اينكه او به رسول
خدا 6 رغبت كرده، و تو او را سرزنش مىكنى، و از او عيب مىگيرى.
آن
گاه به آن زن فرمود: برگرد، خدا رحمتت كند، برگرد كه خدا بهشتش را بر تو واجب كرد،
به همين جهت كه در من رغبت كردى و دوستدار من شدى، و مرا خوشحال ساختى، به زودى
خبر من به تو خواهد رسيد ان شاء اللَّه.
دنبال
اين ماجرا بود كه آيه(وَ امْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ
نَفْسَها لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرادَ النَّبِيُّ أَنْ يَسْتَنْكِحَها خالِصَةً لَكَ
مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ) نازل شد، آن گاه امام فرمود: خدا با
اين پيامش اين عمل را كه زنى خود را به پيامبر هبه كند براى آن جناب حلال كرد، ولى
براى غير او حلال نكرد[1].
و
در مجمع البيان گفته بعضى گفتهاند كه: وقتى آن زن خود را به رسول خدا 6 بخشيد،
عايشه گفت: زنان را چه شده كه خود را بدون مهر مىبخشند؟
پس
اين آيه نازل شد، و عايشه گفت: چقدر خدا موافق ميل تو عمل مىكند؟ رسول خدا 6
فرمود: تو هم اگر خدا را اطاعت كنى، به ميل و خواهش تو هم عمل مىكند[2].
و
نيز در مجمع البيان در ذيل جمله(تُرْجِي مَنْ تَشاءُ
مِنْهُنَّ وَ تُؤْوِي إِلَيْكَ مَنْ تَشاءُ) از امام
ابى جعفر، و امام صادق (ع) نقل كرده كه فرمودند: هر يك را كه رسول خدا 6 ارجاء
مىكرد در حقيقت طلاقش داده بود، و هر يك را كه منزل مىداد نگهش داشته بود[3].
و
در كافى به سند خود از حضرمى، از ابى جعفر (ع) روايت كرده كه در ذيل آيه(لا يَحِلُّ لَكَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ) فرمود:
منظور اين است كه: بعد از آنكه در آيه(حُرِّمَتْ
عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ وَ بَناتُكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ وَ عَمَّاتُكُمْ وَ
خالاتُكُمْ ...) عدهاى از زنان حرام شدند ديگر بر تو حلال نيست
كه با يكى از آنان ازدواج كنى.
چون
اگر معناى آيه آن طور بود كه مردم مىگويند، بايد زنانى كه بر شما حلال است بر آن
جناب حلال نباشد، چون شما مىتوانيد زن خود را عوض كنيد، يكى را طلاق داده يكى