نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 16 صفحه : 443
على بن ابى
طالب (ع) با چند نفر از مسلمانان رفتند، و از عبور بقيه لشكر دشمن از آن نقطه
جلوگيرى كردند، در آنجا سوارگان دشمن كه يكى از آنها عمرو بن عبد ود بود با على
(ع) و همراهانش روبرو شدند.
عمرو
بن عبد ود يگانه جنگجوى شجاع قريش بود، قبلا هم در جنگ بدر شركت جسته بود، و چون
زخمهاى سنگينى برداشته بود نتوانست در جنگ احد شركت كند، و در اين جنگ شركت كرد، و
با پاى خود به قتلگاه خود آمد، اين مرد با هزار مرد جنگى برابرى مىكرد، و او را
فارس و دلاور يليل مىناميدند، چون روزى از روزها در نزديكىهاى بدر، در محلى كه
آن را يليل مىناميدند، با راهزنان قبيله بنى بكر مصادف شد، به رفقايش گفت: شما
همگى برويد، من خود به تنهايى حريف اينها هستم، پس در برابر صف بنى بكر قرار گرفت،
و نگذاشت كه به بدر برسند، از آن روز او را فارس يليل خواندند، براى اينكه در آن
روز به همراهان خود گفت شما همگى كنار برويد، و خود به تنهايى به صف بنى بكر حمله
كرد، و نگذاشت به بدر بروند. و در مدينه اين محلى كه خندق را در آن حفر كردند
نامش مذاد بود، و اولين كسى كه از خندق پريد همين عمرو و همراهانش
بودند، و در شان او گفتند:
عمرو بن عبد كان اول فارس
جزع المذاد و كان فارس يليل
يعنى
عمرو پسر عبد اولين سوارهاى بود كه از مذاد گذشت، و همو بود كه در واقعه يليل يكه
سوار بود.
ابن
اسحاق نوشته كه عمرو بن عبد ود آن روز با بانگ بلند مبارزه طلب مىكرد، على (ع) در
حالى كه روپوشى از آهن داشت، برخاست و گفت: يا رسول اللَّه 6 مرا نامزدش كن،
رسول خدا 6 فرمود: اين مرد عمرو است، بنشين، بار ديگر عمرو بانگ زد، كه كيست با
من هماوردى كند؟ و آيا در بين شما هيچ مردى نيست كه با من دست و پنجه نرم كند؟ و
براى اين كه مسلمانان را سرزنش و مسخره كند مىگفت: چه شد آن بهشتى كه مىگفتيد هر
كس در راه دين كشته شود به آن بهشت مىرسد؟ پس بياييد تا من شما را به آن بهشت
برسانم، در اين نوبت باز على (ع) برخاست و عرضه داشت: يا رسول اللَّه 6 مرا
نامزدش كن، (باز حضرت اجازه نداد).
بار
سوم عمرو بن عبد ود اين رجز را خواند:
و لقد بححت عن النداء
بجمعكم هل من مبارز
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 16 صفحه : 443