responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 16  صفحه : 287

صنع او و مخلوق اوست، مانند بت‌پرستان، وقتى بخواهند سنت‌ها و قوانينى براى اجتماع خود مقرر كنند، رعايت رضاى بت‌هايشان را هم مى‌كنند، چون معتقدند سعادت زندگيشان در دنياى مادى همه به دست خودشان نيست، بلكه به دست بت‌هاست.

و مردمى كه معتقدند كه عالم، صنع خدا است، و خدا اين جهان را آفريده، تا راه و وسيله براى جهان ديگر باشد، و خلاصه علاوه بر اعتقاد به مبدأ كه در بت‌پرستان نيز بود، معتقد به معاد هم هستند، وقتى مى‌خواهند براى زندگى دنيايى خود اساسى بريزند، طورى مى‌ريزند كه هم در دنيا سعادتمند باشند، و هم در آخرت كه حياتى است ابدى، و آغازش از همان روزى است كه حيات دنيا با مرگ خاتمه مى‌يابد.

بنا بر اين صورت و شكل زندگى با اختلاف در اصول اعتقادى و طرز تفكر در حقيقت عالم و حقيقت انسانى كه جزئى از آن است مختلف مى‌شود.

و اما اينكه گفتيم بشر اجتماعى و مدنى هرگز نمى‌تواند اجتماعى زندگى كند، مگر وقتى كه قوانينى داشته باشد، دليلش اين است كه با نبودن قانون و سنت‌هايى كه مورد احترام همه، و حد اقل، اكثريت باشد، جمع مردم متفرق، و جامعه‌شان منحل مى‌شود.

و اين سنت‌ها و قوانين قضايايى است كلى و عملى به شكل نبايد چنين كرد ، فلان چيز حرام ، و فلان چيز جايز است ، و اين قوانين هر چه باشد، اگر احترام دارد و معتبر است، به خاطر مصلحت‌هايى است كه براى اجتماع در پى دارد، و جامعه را صالح مى‌سازد، پس در اين قوانين مصالح و مفاسد اعمال، در نظر گرفته مى‌شود.

[3- دين (مجموعه سنن و قوانين) بايد در جهت بر آوردن حوائج حقيقى انسان و مطابق با فطرت و تكوين تشريع شده باشد]

3- تا اينجا معلوم شد كه انسان وقتى به آن كمال و سعادت كه برايش مقدر شده مى‌رسد، كه اجتماعى صالح منعقد سازد، اجتماعى كه در آن سنت‌ها و قوانين صالح حكومت كند، قوانينى كه ضامن رسيدن انسان به سعادتش باشد، و اين سعادت امر و يا امورى است كمالى، و تكوينى، كه به انسان ناقص كه او نيز موجودى است تكوينى ضميمه مى‌شود، و او را انسانى كامل در نوع خود، و تام در وجودش مى‌سازد.

پس اين سنن و قوانين- كه گفتيم قضايايى عملى و اعتبارى است- واسطه‌اى است بين نقص انسان و كمال او، و راه عبورى است بين دو منزلگاه او، و همان طور كه گفتيم تابع مصالح اوست، كه عبارت است از كمال و يا كمالات او، و اين كمالات مانند آن واسطه اعتبارى و خيالى نيست، بلكه امورى است حقيقى، و واقعى، و سازگار با نواقصى كه هر يك مصداق يكى از حوائج حقيقى انسان است.

پس حوائج حقيقى و واقعى انسان اين قضايا و بكن و نكن‌ها ى عملى را وضع‌

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 16  صفحه : 287
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست