responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 16  صفحه : 136

مراد از وجه ذات هر چيزى باشد، هم چنان كه بعضى‌[1] آن را هم از معانى وجه، شمرده‌اند، و مثال زده‌اند به وجه النهار، و وجه الطريق، يعنى خود روز، و خود راه، و ما فعلا كار به صحت و سقم اين معنا نداريم. و بعضى‌[2] ديگر گفته‌اند: مراد از آن ذات شريف است، و مثال زده‌اند به وجوه مردم، يعنى افراد برجسته و شريف، كه البته اين معنا براى كلمه وجه از باب مجاز مرسل و يا استعاره است‌[3].

به هر حال، بنا بر هر دو فرض، مراد از آيه شريفه اين است كه: غير از خداى تعالى هر موجودى كه تصور شود ممكن است، و ممكن هر چند كه به ايجاد خداى تعالى وجود يافته باشد، از نظر ذات خودش معدوم و هالك است، تنها موجودى كه فى حد نفسه راهى براى بطلان و هلاكت در او نيست ذات خداوند است كه واجب بالذات است.

آن وقت حاصل تعليل كلمه اخلاص به جمله‌(كُلُّ شَيْ‌ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ) اين مى‌شود كه: اگر گفتيم هيچ معبودى جز خدا نيست، بدين علت است كه اله و معبود به حق بايد كسى باشد كه چيزى از تدبير عالم در دست داشته باشد، و تدبير هيچ وقت از خلقت و ايجاد جدايى پذير نيست، چون معنا ندارد كه حوادث عالم را كسى به وجود آورد، و تدبير آن حوادث به دست كس ديگرى باشد. و ما مكرر در اين كتاب اين معنا را روشن ساختيم، و چون خود مشركين هم اعتراف دارند كه خالق و ايجاد كننده عالم بايد واجب الوجود باشد، و نيز واجب الوجودى به غير از خدا نيست، پس معبودى هم به جز او نخواهد بود.

و اينكه مشركين مى‌گويند: خدا اجل از آن است كه عقل يا وهم آدمى بدو احاطه يابد، پس ممكن نيست توجه عبادتى به او داشت، و ناگزير بايد در عبادت متوجه بعضى از مقربين درگاه او نظير ملائكه كرام، و امثال ايشان شد، تا شفيع ما در درگاه او باشند سخن باطلى است، چون توجه عبادى احتياج به احاطه علمى ندارد، بلكه همين مقدار كافى است كه او را به وجهى بشناسيم، كه آن هم در هر كس به قدر معرفتش حاصل است.

و اما بنا بر اين كه مقصود از هالك چيزى باشد كه هلاك و فنا در پى دارد، و بنا بر قول بعضى‌[4] كه مى‌گويند: اسم فاعل ظاهر در آينده است، پس ظاهر آيه اين است كه: هر


[1] روح المعانى، ج 20، ص 130.

[2] مجمع البيان، ج 7، ص 269.

[3] مجاز مرسل به معناى مجاز معمولى است مثل اينكه به يك آيه قرآن اطلاق قرآن كنيم و استعاره به معنايى است كه در آن تشبيه به كار رود مانند اينكه بگوييم زيد شير است.

[4] روح المعانى، ج 20، ص 131.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 16  صفحه : 136
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست