نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 16 صفحه : 122
زيادت است،
و پر واضح است كه توحيد شخص موحد كه در يك حدى از شدت و ضعف قرار دارد، اگر در وقت
جزا دادن چند برابر شود از برابرش بهتر است.
بحث
روايتى [ (رواياتى در باره داستان قارون و آيات مربوط به آن)]
در
الدر المنثور است كه ابن ابى شيبه در كتاب مصنف و ابن منذر، ابن ابى حاتم، حاكم-
وى حديث را صحيح دانسته- و ابن مردويه، از ابن عباس روايت آوردهاند كه گفت:
قارون
مردى از قوم موسى (ع)، و پسر عموى آن جناب بود، و همواره در جستجوى علم بود، تا
آنكه علم بسيارى جمعآورى نمود، و هم چنان به كار خود ادامه داد تا روزى كه بر
موسى (ع) طغيان كرد، و به وى حسد ورزيد.
موسى
(ع) به او فرمود: خداى تعالى به من دستور داده كه از بندگانش زكات بگيرم، تو هم
بايد زكات مالت را بدهى، قارون از اطاعت اين دستور سرباز زد، و به مردم گفت: موسى
(ع) مىخواهد مال مردم را بخورد، اول دم از نماز زد، شما اطاعتش كرديد، و
دستورهايى ديگر داد همه را اطاعت كرديد، آيا باز او را اطاعت مىكنيد و اموالتان
را به او مىدهيد، مردم گفتند: نه ما نمىخواهيم به اين كار تن در دهيم، ولى چه
چارهاى داريم؟ گفت: من نظرم اين است كه بفرستم به سراغ يكى از زنان فاحشه بنى
اسرائيل، و وقتى آمد او را تحريك كنيم، و به سر وقت موسى بفرستيم كه او را متهم
كند به اينكه خواستهاى با من زنا كنى.
مردم
اين نظريه را پسنديده، شخصى نزد آن زن فاحشه فرستادند و بدو گفتند: اگر شهادت دهى
كه موسى با تو زنا كرده است هر چه بخواهى به تو مىدهيم، زن پذيرفت.
قارون
نزد موسى (ع) آمد، و گفت: دستور بده بنى اسرائيل جمع شوند، و آنان را به آنچه
خدايت فرموده آگاه كن، موسى (ع) قبول كرد، و بنى اسرائيل را جمع كرد، و به ايشان
فرمود: شما را جمع كردهام تا به اطلاعتان برسانم كه پروردگارم چه دستوراتى داده، بنى
اسرائيل گفتند: چه دستور داده؟ فرمود: مرا دستور داده تا به شما بگويم تنها خدا را
بپرستيد، و چيزى را شريك او مگيريد، و صله رحم كنيد، و چه و چه كنيد، تا آنكه
فرمود: و اينكه اگر كسى زنا كرد در صورتى كه زن داشته باشد سنگسارش كنيد، گفتند:
هر چند كه خودت باشى؟ فرمود بله اگر خودم نيز زنا كنم بايد سنگسار شوم، گفتند:
خوب
تو زنا كردهاى، و بايد سنگسار شوى، موسى (ع) با تعجب پرسيد: من زنا
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 16 صفحه : 122