نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 430
پيروى بزرگان دست بردارند، و لذا خطاب را
متوجه ايشان كرد، نه اشراف، چون از ايمان آوردن اشراف مايوس بود.
ممكن هم هست خطاب را متوجه هر دو دسته بدانيم، و بگوييم اشراف هم به
نوبه خود مقلد پدران گذشته خود بودند و امر آنان را اطاعت مىكردند، هم چنان كه به
صالح گفتند(أَ تَنْهانا أَنْ نَعْبُدَ ما يَعْبُدُ آباؤُنا)[1] پس به اين اعتبار همه آنان از اشراف و عوامشان، امر مسرفين را اطاعت
مىكردند و آيه شريفه همه را از آن نهى مىكند.
و اما مسرفين چه كسانى بودهاند؟ آيه بعدى ايشان را عبارت دانسته از
كسانى كه از مرز حق تجاوز نموده، از حد اعتدال بيرون شدهاند و توصيفشان فرموده
به (الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَ لا يُصْلِحُونَ) و اين خود اشاره به علت حقيقى حكم است و معنايش اين است كه از
خدا بپرهيزيد و امر مسرفان را اطاعت مكنيد، براى اينكه ايشان مفسد در زمينند و
اصلاحگر نيستند و معلوم است كه با افساد، هيچ ايمنى از عذاب الهى نيست و از سوى
ديگر او عزيز و انتقام گيرنده است.
[توضيح اينكه نتيجه انحراف انسان از فطرت، فساد و افساد در زمين و
بالمال عذاب و هلاك است]
توضيح اينكه عالم هستى در عين تضاد و تزاحمى كه بين اجزايش هست به
نحو خاصى به هم مرتبط و پيوسته است و آن رشته ارتباط خاص، اجزاى عالم را هم آغوش و
هماهنگ يكديگر كرده و در اثر اين هم آغوشى و هماهنگى هر موجودى را به نتيجه و اثر
رسانده است، عينا مانند دو كفه ترازو، كه در عين ناسازگارى با هم و اختلاف شديدى
كه با هم دارند، به طورى كه هر يك به هر قدر به طرفى متمايل شود آن ديگرى به همان
قدر به طرف مخالف آن متمايل مىشود، در عين حال هر دو در تعيين وزن كالا متوافقند
و منظور از ترازو هم همين است، عالم انسانى هم كه جزئى از عالم كون است اين چنين است،
يك فرد انسانى با آن قوا و ادوات مختلف و متضادى كه دارد، اين فطرت را دارد كه
افعال و اعمال خود را تعديل كند، به طورى كه هر يك از قوايش به حظ و بهرهاى كه
دارد برسد، و عقلى دارد كه با آن ميان خير و شر تميز داده، حق هر صاحب حقى را به
آن برساند.
پس عالم هستى و تمام اجزاى آن با نظامى كه در آن جارى است به سوى
غايات و نتايجى صالح پيش مىرود، نتايجى كه براى همان نتايج خلق شده، و باز اين
عالم هستى كه مجموعش به سوى يك هدف در حركت است، هر يك از اجزايش راهى جداگانه
دارد غير از آن راهى كه ساير اجزاء دارند، راهى كه آن جزء با اعمال مخصوص به خودش
آن راه را طى
[1] آيا ما را نهى مىكنى از اينكه بپرستيم چيزهايى را كه
پدرانمان مىپرستيدند. سوره هود، آيه 62.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 430