نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 14 صفحه : 576
بعضى از حوادث است كه در زمين و آسمان جريان
مىيابد، و خدا تمامى حوادث و موجودات زمين و آسمان را مىداند پس او به كردههاى
شما كفار نيز آگاه است.
جمله(إِنَّ ذلِكَ فِي كِتابٍ) مطالب قبلى را تاكيد مىكند، و مىفرمايد: آنچه را خدا مىداند همه
در كتابى ثبت است، نه نسخهاش گم مىشود، نه او فراموش مىكند و نه دچار اشتباه
مىگردد. پس كردههاى ايشان همانطور كه بوده تا روزى كه خدا حكم كند محفوظ
مىماند. و جمله(إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ) معنايش اين است كه ثبت و نگهدارى آنچه مىداند در كتابى محفوظ براى
او آسان است.
[احتجاج بر اينكه مشركان برهان و علمى بر خدايى شركاء
ندارند]
(وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لَمْ يُنَزِّلْ
بِهِ سُلْطاناً وَ ما لَيْسَ لَهُمْ بِهِ عِلْمٌ ...)
حرف باء در به به معناى مع است و كلمه
سلطان به معناى برهان و حجت است. و معناى آيه اين است كه: مشركين به جاى خدا
چيزى- همان بتى كه شريك خدا مىگيرند- را مىپرستند كه خداوند هيچ حجت و دليلى
نازل نكرده كه آنها بدان متمسك شوند و مشركين به چنين حجتى علم ندارند.
بعضى[1] از
مفسرين گفتهاند: اگر جمله و مشركين به چنين حجتى علم ندارند را اضافه
كرد براى اين است كه آدمى بسيارى از چيزها را مىداند و به آن علم دارد، با اينكه
هيچ حجتى بر آن ندارد مانند ضروريات بديهى.
و چه بسا نزول سلطان را به دليل نقلى تفسير كردهاند. و مراد
از علم را دليل عقلى گرفته، آيه را چنين معنا كردهاند: مشركين به جاى
خدا چيزهايى مىپرستند كه نه دليل نقلى بر آن دارند و نه دليل عقلى. ولى اين تفسير
خودش تفسيرى است بى دليل، و تنزيل سلطان همانطور كه شامل دليل نقلى، يعنى
وحى و نبوت مىشود، شامل ادله عقلى هم هست، چون ادله عقلى را نيز خدا بر دلها نازل
كرده.
در خصوص جمله(وَ ما
لِلظَّالِمِينَ مِنْ نَصِيرٍ) بعضى از مفسرين گفتهاند:
تهديد مشركين است و مراد اين است كه مشركين ياورى ندارند كه ايشان را از عذاب
محافظت نمايد.
ولى به طورى كه از سياق بر مىآيد ظاهرا جمله مذكور در مقام احتجاج
بر اين است كه مشركين برهان و علمى به خدايى شركائشان ندارند، به اين بيان كه اگر
چنين حجتى و علمى مىداشتند، آن برهان ياور ايشان مىشد، چون برهان ياور صاحب
برهان است، و علم ياور عالم است، ليكن مشركين ظالمند و براى ظالمان ياورى نيست. پس
به همين دليل برهان و علمى هم